شهید «عبدالصالح امینیان» فرمانده سپاه «دهلران» و فرمانده گردان محرم «لشکر ۵ نصر»؛
«او را که میدیدیم، روحیه میگرفتیم. اگر او را میدیدی فکر نمیکردی که این مرد لاغر اندام و بلند بالا، با آن نگاه معصوم و نافذ، فرمانده باشد. همه شور و امید بود. هر وقت او را میدیدم. برایم تازگی داشت. بوی کربلا میداد. او مرد خستگی ناپذیر جبهه دهلران بود. هنگام نماز و مناجات، دیگر آن عبدالصالح خندان و با صلابت نبود. شانههایش در برابر جذبه عظیم پروردگار میلرزید. او با خود عهد کرده بود تا مهران آزاد نشود به مرخصی نرود و خانواده در ایلام به دیدار او میآمدند.» این روایت یک رزمنده بود از فرمانده گردان محرم «لشکر ۵ نصر» خراسان که دو بار اسیر شد و چندبار تهدید به مرگ، اما خدا نگهش داشت تا با دستی قطع شده و ترکشی در پیشانی به دیدارش بخواند. لحظه شهادتش، یکی از همرزمان، رو کرد به رزمندگان و گفت: «امروز همه سپاه به شهادت رسید»!...