برگی از خاطرات آزادگان؛
«روزها و ماهها گذشت تا اینکه خبر آزادی ما را دادند. اصلاً باور نمیکردیم انگار در خواب و رؤیا بودیم، وقتی به مرز رسیدیم سه روز ما را قرنطینه کردند ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات آزادگان قزوین است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۷۷۹۳۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۲۲
برگی از خاطرات آزادگان؛
«هوا بسیار گرم بود. بچهها داخل آن سوله تنگ و سوزان از تشنگی فریاد میکشیدند، اما دریغ از یک قطره آب، همه بچهها مجروح و زخمی بودند و نای حرکت نداشتند ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات آزادگان قزوین است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۷۷۷۷۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۱۸
آزاده سرافراز «امير اميری» روایت میکند
آزاده سرافراز «امير اميری» در خاطرهای از روزهای سخت اسارت روایت میکند و میگوید: «ارديبهشت سال 1367 به منطقه شلمچه اعزام شدم. مسئول شناسايی محور شلمچه بودم. در کل من جز مفقودين جنگ بودم و حتی مراسم ختمم نیز برگزار شد و زمانی که به کرمان اعزام شدم، خانوادهام متوجه زنده بودنم شدند و...» متن این گفتگو را در نوید شاهد دنبال کنید.
کد خبر: ۵۷۴۰۲۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۵/۲۳
محرم در اسارت/
بردن نام آقا عبدالله الحسین (ع) در اردوگاه جرم بود و گریه کردن در این ماه شکنجه به همراه داشت. در ادامه کلیپی از خاطرات محرم در اسارت، دکتر «محمد سلطانی» از آزادگان سرافراز ایلامی تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۷۳۶۹۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۵/۲۰
مسابقه کتابخوانی
به مناسبت سالروز بازگشت آزادگان سرافراز به وطن، مسابقه کتابخوانی «روزی خواهم آمد» برگزار میگردد.
کد خبر: ۵۷۳۳۹۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۵/۱۶
«بعضی از افسران اسرائیلی همراه ساواکیها، زندانیان سیاسی را شکنجه میکنند، ولی بنده در مدتی که بازجویی و شکنجه میشدم؛ هیچ فرد خارجی اعم از افسران اسرائیلی و ... مشاهده نکردم؛ اما مسلم و روشن بود که تعدادی از همان بازجوها و شکنجهگران ما، دورههای بازجویی و شکنجهگری را در اسرائیل و زیر نظر متخصصان اسرائیلی گذرانده بودند ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات خواندنی زندانی سیاسی قبل از انقلاب، مرحوم آزاده و جانباز «محمدحسین خاکساران» است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۶۳۰۹۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۱/۱۴
«ما را به صف کردند و در حالی که هر نفر دست بر روی شانه نفر جلویی گذاشته بود به سوی ساختمان هدایت شدیم. در طول مسیر شنیدم یکی از عراقیها به همکار خودش میگفت اینها کاروان خمینی هستند ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات خواندنی خلبان سرلشکر شهید «حسین لشگری» است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۶۱۱۱۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۲۹
تیزر؛
مراسم سومین اجلاس استانی «نماز، رمز ایثار و شهادت» همرا با روایتگری آزاده سرافراز محمدرضا شایق برگزار میشود.
کد خبر: ۵۵۹۲۱۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۸/۱۵
روایت اسرای مفقودالاثر؛
بعد از حدود دو ماه از آغاز اسارت، برای اولین بار مقداری پرتقال کوچک و نیمه پلاسیده آوردند و با هزار منت بین بچهها تقسیم کردند، ولی بدن بچهها بهشدت نیازمند اینگونه مواد غذایی بود. با یکی از بسیجیها هم غذا بودم. بعد از تقسیم پرتقالها به من گفت: یک دانه پرتقال بیشتر به من رسیده. چکارش کنم؟ گفتم بهتره به یکی از مجروحها بدین وی هم بلافاصله بلند شد و پرتقال اضافه رو به یکی از مجروجین داد. واقعا عزت نفس بالایی میخواهد که در چنین شرایطی از آن بگذرید و به دیگری ببخشید و تازه از این هم بالاتر داشتیم افرادی رو که همان سهمیه خودشان رو هم نمیخوردند و به مریضها میدادند. ادامه این خاطره آزاده ایلامی را بخوانید.
کد خبر: ۵۴۹۷۱۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۲/۰۵
«چند لحظه بعد امام بلند شدند و گلها را یکییکی به گردن اسرا از جمله خودم انداختند که از خواب پریدم. از خواب که بیدار شدم رفتم سراغ یکی از آزادهها که تعبیر خواب بلد بود خوابم را برایش تعریف کردم خیلی خوشحال شد ...» ادامه این خاطره از آزاده و جانباز «عزیزالله فرجیزاده» را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۳۹۳۳۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۵/۳۰
«بعثیها از عشق و علاقه بچهها به عتبات عالیات بخصوص نجف و کربلا مطلع بودند و شاید فکر میکردند با این کار میتوانند تمام تلخ کامیهایی که توی این چند سال ناجوانمردانه برای ما به وجود آوردهاند را از این طریق شیرین کنند و از یادمان ببرند ...» ادامه این خاطره از آزاده سرافراز و جانباز «صفرعلی عالینژاد» را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۳۹۳۰۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۵/۲۹
کتاب «شلمچه تا تکریت» نوشته «رضا امیرسرداری» است که وقایع 27 ماه اسارتش در اردوگاههای عراق را به رشته تحریر درآورده است. این کتاب توسط حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی به چاپ رسیده است. خاطرهای خواندنی از این کتاب را میخوانیم.
کد خبر: ۵۳۸۹۶۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۵/۲۴
«در سرمای زمستان تکریت تنها یک دست لباس خواب نازک پوشش بچهها بود و عراقیها نیز برای تحت فشار قرار دادن اسرا آنان را از آسایشگاه خارج نموده و مجبور میکردند در فضای باز محوطه قدم بزنند تا از بادهای سوزناک بینصیب نمانند ...» ادامه این خاطره از آزاده سرافراز و جانباز «یوسف ترابی» را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۳۸۹۶۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۵/۲۴
معرفی كتاب؛
کتاب «اردوگاههای ابری» خاطرات تعدادی از آزادگان سرافراز استان ایلام است که به قلم «نورالدین نوراللهی» نویسنده و شاعر توانمند استان، گردآوری و نوشته شده و توسط انتشارات سورههای عشق در سال ۱۳۹۹ به چاپ رسیده است.
کد خبر: ۵۳۸۸۷۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۵/۲۲
«اخبار عملیات بیتالمقدس و پیروزیهای رزمندگان، حسابی حالم را عوض کرد و افسوس خوردم که چرا به جبهه نرفتم تا در این عملیات شرکت کنم. بقیه دوستان هم نظر مرا داشتند. اما بالاخره عملیات انجام شد و بسیاری از دوستان و همرزمان ما که در این عملیات شرکت کرده بودند شهید شده و یا مجروح برگشتند و ما همچنان افسوس میخوردیم ...» ادامه این خاطره از آزاده و جانباز «عزیزالله فرجیزاده» را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۳۴۶۱۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۲/۲۷
در قسمتی از کتاب «من پاسدار نیستم!» که خاطرات یکهزار و سیصد و ۲۲ روز اسارتِ آزاده و جانباز عزیزالله فرجیزاده است، میخوانید: «همه اهل خانواده، مادر، همسر، فرزندان، برادرها و ... در خانه بودند تا آمدم برای رفتن به جبهه از آنها خداحافظی کنم همه زدند زیر گریه و از رفتنم جلوگیری کردند، در خانه را بستند، در اتاق را بستند، کفشهایم را مخفی کردند، خلاصه به هر دری میزدند که نروم ...»
کد خبر: ۵۳۴۴۹۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۲/۲۵
«یک روز که با آقای حاج کمال اسلامی در اردوگاه قدم میزدیم، دیدم از شدت درد و ضعف ناراحت است. عصر روز هجدهم ماه مبارک رمضان بود و حدود دو، سه ساعت تا اذان مغرب و زمان افطار باقی مانده بود به او گفتم شما نباید روزه بگیرید ...» ادامه این خاطره از سید آزادگان، شهید «حجتالاسلاموالمسلمین سیدعلیاکبر ابوترابیفرد» را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۳۳۱۷۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۱/۳۱
«تعدادمان زیاد شده بود؛ لذا نیاز به یک منبع آب داشتیم. ارشد درخواست کرد و آنها منبع فلزی با دو شیر به ما دادند. با کمک بچهها دور آن گونی پیچیدیم و آن را در زیر پنکه قرار دادیم تا خنک شود. هر روز یک نفر مسئول خیس نگه داشتن گونی بود و هنگام افطار تقریبا آب خنک داشتیم ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات خواندنی خلبان سرلشکر شهید «حسین لشگری» است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۳۲۷۴۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۱/۲۴
«مسئول گرم کردن غذا سفره سحری را چیده بود و همه سر سفره نشسته بودیم. عربها رسم داشتند در ماه رمضان لیمو امانی را در کتری میریختند و میجوشانیدند و شربتی ترش مزه درست میکردند ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات خواندنی خلبان سرلشکر شهید «حسین لشگری» است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۳۲۳۵۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۱/۱۸
قسمت اول؛
کلیپ «آسمان، آبی تر» حاوی خاطرات آزاده، جانباز «احمد درب هنزی- پاک روان» است که در قالب خاطرات شفاهی منتشر میشود. این آزاده سرافراز در 15 مهر 1346 در شهرستان بهاباد یزد به دنیا آمد. در عملیات کربلای 5 در 11 بهمن 1365 به اسارت درآمد. وی بیش از 3 سال و هفت ماه در بند اسارت دشمنان بعثی در اردوگاه تکریت 11 بود و سرانجام 5 شهریور 1369 پس از تحمل سال ها رنج اسارت به میهن اسلامی بازگشت.
کد خبر: ۵۳۱۰۵۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۲/۱۸