زنجان - صفحه 187

آخرین اخبار:
زنجان

تصاویر شهید "رسول ستاری" در سالروز شهادت

نوید شاهد – تصاویر شهید رسول ستاری به مناسبت سالروز شهادتش در 22 آبان ماه منتشر می‌شود.

"رسول" در اوج موفقیت تحصیلی، ندای رهبرش را لبیک گفت

نوید شاهد – شهید "رسول ستاری" با شروع جنگ تحمیلی که سال سوم دانشگاه بود درس را رها کرد و ندای رهبر خویش را لبیک گفته و برای صیانت از ارزشهای دینی راهی جبهه شد.

شهیدی که زحمات پدرش را جبران کرد

نوید شاهد – شهید "مصطفی ابوذر" با خدمت خالصانه به اعضای خانواده خود زحمات پدرش را جبران کرد.

یک سال گذشت/ یاد و خاطره شهید مدافع سلامت "اکرم احدیان" گرامی باد

نوید شاهد – سالروز عروج شهید مدافع سلامت شهرستان ابهر بانو "اکرم احدیان" گرامی باد.

برش بیست و سوم از کتاب "روی جاده رملی"/ تیر اندازی نکن

نوید شاهد - محمد علی عرفانی در کتاب "روی جاده های رملی" روایت می کند: کمی جلوتر که رفتیم عراقی ها ما را دیدند و تیراندازی کردند. بی توجّه به تیراندازی ها به راه خود ادامه دادیم. هر چه جلوتر می رفتیم، شدت تیراندازی ها زیادتر میشد. گلوله های توپ و خمپاره به سمتمان می آمد. یکی از گلوله ها به نزدیکی ما خورد. موج انفجار تانک را تکان داد. حسین طایفه گفت: عرفان! بسّه ... تیراندازی نکن.

برش بیست و پنجم از کتاب " چشم‌هایش می‌خندید"/ واجب ترین مسئله

نوید شاهد – منیره قریشی مادر شهید حمید احدی در کتاب "چشم‌هایش می‌خندید" می‌گوید: پدرش از او ناراحت شده بود؛ نیم ساعتی برای‌شان حرف زد و اتمام حجّت کرد. حمید سرش را پایین انداخته بود و چیزی نمی‌گفت، حتّی از خودش دفاع نمی‌کرد. وقتی بلند شد برود، رد اشک را روی گونه‌اش دیدم. یاد حرف دیروزش افتادم که دست‌هایم را بوسید و گفت: «حاج‌آقا قائمی گفته، احترام پدر و مادر از هر مسئله‌ای واجب‌تره. حتّی اگه دعواتون کردن، مبادا صداتونو رو اونا بلند کنید!».

برش بیست و چهارم از کتاب " چشم‌هایش می‌خندید"/ تازه دامادها

نوید شاهد – مرتضی حلاوت تبار دوست شهید حمید احدی در کتاب "چشم‌هایش می‌خندید" می‌گوید: دزد پول‌های‌مان را هم برده بود. از صاحب حمام صد تومنی قرض گرفتیم و راهی حرم شدیم. با آن لباس‌های رنگ و رو رفته‌ای که تن‌مان بود. احساس می‌کردم همه دارند نگاه‌مان می‌کنند و توی دل‌شان می‌خندند. حمید هم بهمان می‌خندید. او گفت؛ «اتفاقاً خیلی هم خوش‌تیپ شدین، شبیه تازه دامادها.»

پدر شهید "سیدرضا موسوی" دارفانی را وداع گفت

نوید شاهد - پدر شهید "سیدرضا موسوی" دعوت حق را لبیک گفته و به فرزند شهید خود پیوست.

گزارش تصویری/ یادواره شهدای ورزشکار صائین قلعه

نوید شاهد - یادواره 10 شهید ورزشکار شهر صائین قلعه درسالن سرپوشیده این شهر با حضورحجت الاسلام نوری امام جمعه شهر، امیرخلبان واعظی، کاظمی شهردار و اعضاء شورا، خانواده های معظم شهدا، تیموری مسئول کانون بسیج ورزشکاران ، روسای شهرستان خرمدره و ابهر برگزار شد. در پایان مراسم از خانواده شهدای ورزشکار تجلیل به عمل آمد. تصاویر این مراسم را در ادامه مشاهده کنید.

مادر شهید "محرمعلی هاشملو" آسمانی شد

نوید شاهد - مادر شهید "محرمعلی هاشملو" دعوت حق را لبیک گفته و به فرزند شهیدش پیوست.

پوستر/ شهدای 22 آبان ماه استان زنجان

نوید شاهد - پوستر شهدای 22 آبان ماه با هدف گرامیداشت یاد و خاطره سه هزار شهید گلگون کفن استان زنجان منتشر می‌شود.

پوستر/ شهدای 21 آبان ماه استان زنجان

نوید شاهد - پوستر شهدای 21 آبان ماه با هدف گرامیداشت یاد و خاطره سه هزار شهید گلگون کفن استان زنجان منتشر می‌شود.

پوستر/ شهدای 20 آبان ماه استان زنجان

نوید شاهد - پوستر شهدای 20 آبان ماه با هدف گرامیداشت یاد و خاطره سه هزار شهید گلگون کفن استان زنجان منتشر می‌شود.

پوستر/ شهدای 19 آبان ماه استان زنجان

نوید شاهد - پوستر شهدای 19 آبان ماه با هدف گرامیداشت یاد و خاطره سه هزار شهید گلگون کفن استان زنجان منتشر می‌شود.

پوستر/ شهدای 18 آبان ماه استان زنجان

نوید شاهد - پوستر شهدای 18 آبان ماه با هدف گرامیداشت یاد و خاطره سه هزار شهید گلگون کفن استان زنجان منتشر می‌شود.

پوستر/ شهدای 17 آبان ماه استان زنجان

نوید شاهد - پوستر شهدای 17 آبان ماه با هدف گرامیداشت یاد و خاطره سه هزار شهید گلگون کفن استان زنجان منتشر می‌شود.

پوستر/ شهدای 16 آبان ماه استان زنجان

نوید شاهد - پوستر شهدای 16 آبان ماه با هدف گرامیداشت یاد و خاطره سه هزار شهید گلگون کفن استان زنجان منتشر می‌شود.

تصاویر ناب شهید "یداله محمدی"

نوید شاهد – شهید "یداله محمدی" هشتم خرداد ماه 1341 متولد شد و در آبان سال 1362 به شهادت رسید. تصاویر این شهید معزز را در ادامه ببینید.

برش بیست و دوم از کتاب "روی جاده رملی"/ تانک های خراب

نوید شاهد - محمد علی عرفانی در کتاب "روی جاده های رملی" روایت می کند: سرگرد صفوی برایمان چایی ریخت. فرمانده فرزاد گفت:جناب سرگرد با اجازه ی شما برای اینکه از دید عراق مخفی باشیم، تانکها رو پشت خاکریز پاسگاه سوبله مستقر کردیم. فرزاد یکجرعه از چایی را خورد و ادامه داد: ولی در راهپیمایی تاکتیکی، چهار دستگاه از تانکها مشکل پیدا کردن. عرفان قول داده تا صبح نشده درستشون کنه و به پاسگاه صفریه بیاره.

برش بیست و سوم از کتاب " چشم‌هایش می‌خندید"/ پاپایی

نوید شاهد – مرتضی حلاوت تبار دوست شهید حمید احدی در کتاب "چشم‌هایش می‌خندید" می‌گوید: بچّه‌های محله آن‌قدر با آب و تاب از سرسره بازی «پاپایی» تعریف می‌کردند که آخر سر با مصطفی تصمیم گرفتیم یک‌بار هم شده به آن‌جا برویم و از نزدیک هیجان‌اش را تجربه کنیم. موقع خارج شدن از در، حمید فهمید و اصرار کرد که با ما بیاید. مصطفی چشمک زد که یعنی قالش بگذاریم و تنهایی برویم.
طراحی و تولید: ایران سامانه