حسين که يکي از ياران خدا بود ، مشتاقانه ، عاشقانه مي خواست که به جبهه حق بر علیه باطل برود . ولي افسوس که سنش کم بود و او را جهت فرستادن به ميدان نبرد نمي پذيرفتند
بعد از اتمام دوران تحصيلات راهنمايي حدود يک سال مشغول کشاورزي شد تا اين که جنگ شروع شد و شهيد از طرف بسيج خرامه دوره مقدماتي را گذراند و به شهر اهواز به فلکه چهار شير - اروند در تيپ المهدي گردان 936 به عنوان دستيار آر پي چي بود و در پي اعزام
زندانهای عراق و عملیات رمضان به روایت رزمندگان لشکر ثارالله
روزهای طولانی بالای 16 ساعت، گرمای شدید و سوزان، کار، فعالیت، نبرد با دشمن، حتی در منطقه پدافندی، شدت یافتن تشنگی و ضعف و بی حالی از جمله مواردی بود که وجود داشت اما به لطف خدا، در ایمان و ارادهی رزمندگان کمترین خللی ایجاد نمیشد.
ايشان کار خياطي نيز انجام مي دادند و ورزشکار بودند و در دوران انقلاب در تمامي تظاهرات ها و راهپيمايي ها شرکت مي کردند تا اين که ايشان در دوران جنگ به صورت داوطلبانه از طرف بسيج در اواخر سال 1360 به جبهه اعزام شدند ...
اهل تظاهر و ريا نبود فردي انقلابي بود و پس از پيروزي انقلاب مرد جنگ با توجه به نياز جبهه ها به نيروي کار آمد جوان درس و تدريس و خانه و همسر و فرزند را ترک گفت به نداي رهبرش لبيک گفت و از طريق بسيج به جبهه رفت
نوید شاهد: شب عملیات رسیده بود. همان شب، هم زمان با آغاز عملیات که آن را محرم نام گذاشته بودند بارندگی بسیار شدیدی شد و همه نیروهای رزمنده را با مشکلات جدی و زیادی مواجه کرد.