نوید شاهد شهرستان های استان تهران - صفحه 7

آخرین اخبار:
نوید شاهد شهرستان های استان تهران

اگر لیاقت شهادت در راه خدا را یافتم هرگز گریه نکنید

شهید «میرابراهیم دیزماری» در وصیت‌نامه‌اش آورده است: «بدانید اگر مرا در این دنیا با جنازه خونین ببینید هیچ‌وقت اشک نریزید. قلب خود را تسلی دهید اگر من در این دنیا تکه و پاره شدم و خداوند به من لیاقت شهادت و مرگ در راه خدا را بدهد بدانید که در آخرت شاد هستم و نزد خداوند شرمنده نیستم.»

راز و نیاز با خدا در وصیت‌نامه شهید «مجید دهقانی»

شهید «مجید دهقانی» در وصیت‌نامه مناجات‌گونه‌اش نوشته است: «دوست دارم با این قلم شکسته و با این زبان قاصر و عاصی و با آن اجازه‌ای که خود معبود جهانیان به بندگانش داده تا با همه آن آلودگی‌ها به واسطه معصیت که در نتیجه دوری از او حاصل می‌شود.»

همسرم؛ فرزندانم را حسینی و زینبی تربیت کن

شهید «مرتضی چگینی» در وصیت‌نامه‌ای خطاب به همسرش نوشت: «بچه‌هایم را خوب تربیت کن. تربیت حسینی و زینبی به آنها بیاموز. آنها را با قرآن، خدا، اسلام و نماز آشنا کن.»

توصیهِ شهید پورفخر: نماز را اول وقت بخوانید

شهید «حمیدرضا پورفخر» در بخشی از وصیت‌نامه‌اش آورده است: «برادر و خواهر عزیزم نماز را هرگز سبک نشمارید و همیشه در اول وقت بخوانید.»
نویسنده کتاب در حوزه ایثار و شهادت به مناسبت هفته کتاب و کتاب‌خوانی:

سبک زندگی شهدا، بهترین الگوی زندگی و چراغ راه برای انسان‌هاست

فرامرز پالیزدار نویسنده کتاب در حوزه ایثار و شهادت گفت: «شیوه و سبک زندگی شهدا منحصر به فرد هست و می‌توان از لابلای داستان زندگی آنها، سیره عملی زندگی‌شان را شناخت و رفتارها و اخلاقیات خودمان را با آنها مطابقت بدهیم. از این‌طریق می‌توان ارزش‌های نهفته در وجود آنها را درک کرده و از آن درس زندگی بیاموزیم.»

مکتب ما، مکتب حسین است

شهید مدافع حرم «حجت اصغری شربیانی» در قسمت دوم وصیت‌نامه نوشت: «مکتب ما مکتب عاشوراست، مکتب انقلاب است، مکتب آزادگیست، در این مکتب باید آزادگی آموخت و جلوی هر ظلم و کفری ایستاد، حتی به قیمت جان و ریخته شدن خون. مکتب ما مکتب پیروزی خون بر شمشیر است.»

مطیع امر رهبری باشید

شهید مدافع حرم «حجت اصغری شربیانی» در قسمت اول وصیت‌نامه نوشت: «از برادران و خواهران دینی‌ام می‌خواهم که مطیع امر رهبری باشند و بدانند تا زمانی که حسین (ع) نیامده ولی امر مسلم (ع) است.»

هیچگاه به دنبال ریاست و مسئولیت نباشید، خادم و خدمتگزار مردم باشید

شهید «محمد آژند» در وصیت‌نامه‌اش نوشته است: «در هر زمینه‌ای توانایی بالایی دارید دست دیگر دوستان‌تان را بگیرید. غیبت و دروغ را ترک کنید که تمام مشکلات جوان‌ها از این دو موضوع سرمنشأ می‌گیرند. پرخاش و عصبانیت را از خود دور کنید. هیچگاه به دنبال ریاست و مسئولیت نباشید، همیشه خادم و خدمتگزار مردم و رفقا باشید، اما بدون مسئولیت و یا قبول ریاست. گوش به حرف بزرگ‌تر‌ها کنید تا به سر منزل مقصود برسید.»

توصیه ناب اخلاقی یک شهید مدافع حرم قرچکی

شهید مدافع حرم «میثم نجفی» در وصیت‌نامه‌اش نوشت: «از ابتدا همه‌ی بستگانم را به رعایت تقوا کنم و حرکت در مسیر ناب و پُرارزش اسلام اصیل سفارش می‌کنم و توصیه می‌کنم بندگی خدای منان را هیچ‌گاه فراموش نکنید.»

میثم سرباز امام زمان (عج) بود

اکرم مقدسی کوزه‌کنانی مادر شهید مدافع حرم «میثم نجفی» می‌گوید: «علاقه زیادی به حضور در سپاه داشت. از من برای رفتن به سپاه اجازه گرفت و من با خوشحالی استقبال کردم و گفتم: آرزوی من این بوده که تو سرباز امام زمان (عج) باشی، حالا که خودت هم دوست داری حتماً برو. مدتی پیگیر استخدام در نهاد مقدس سپاه بود. روز مصاحبه در دفتر گزینش از میثم پرسیده بودند: «هدفت از آمدن به سپاه چیه؟» میثم جواب داده بود: هدف من سربازی امام زمان (عج) است.»

عاشق روضه‌های حاج منصور ارضی بود

اکرم مقدسی کوزه‌کنانی مادر شهید مدافع حرم «میثم نجفی» نقل می‌کند: «عاشق روضه‌های حاج منصور ارضی بود و مثل باران بهاری پای روضه‌هایش اشک می‌ریخت. مدتی بود می‌گفت: «اجازه بدید موتور بخرم.» ولی من به خاطر خطراتش راضی نبودم. یک روز که خیلی خواهش و اصرار کرد گفتم: «عزیزم! موتور خطرات زیادی داره، چرا موتور می‌خوای؟» جواب داد: «می‌خوام باهاش برم مسجد ارک، پای روضه‌های حاجی.» وقتی حرف روضه به میان آمد، مخالفت نکردم و اجازه دادم موتور بخرد.»

بزرگترین سرمایه و دارایی میثم، توکل به خدا بود

اکرم مقدسی کوزه‌کنانی مادر شهید مدافع حرم «میثم نجفی» روایت می‌کند: «۲۰ ساله بود که یک روز به من گفت: «می‌خوام تشکیل خونواده بدم.» گفتم: «صبر کن پخته‌تر بشی! زندگی گرمی و سردی داره، بالا و پایین داره.» جواب داد: «فکر همه چیز رو کردم، به خدا توکل می‌کنم، ان‌شاءالله اتفاق بدی نمی‌افته.» گفتم: «ما توان کمک مالی به تو رو نداریم، باید یک پشتوانه مالی قوی داشته باشی.» گفت: «دارم!» با چشمان گرد شده و تعجب پرسیدم: «داری؟» جواب داد: «بله! بزرگترین سرمایه و دارایی من توکل به خداست.»

میثم کمک کردن به دیگران را وظیفه می‌دانست

اکرم مقدسی کوزه‌کنانی مادر شهید مدافع حرم «میثم نجفی» روایت می‌کند: «احساس وظیفه برای کمک کردن فقط برای خانواده نبود. اگر کسی را می‌دید بار سنگینی دارد، سریع می‌رفت و از او می‌گرفت. مدرسه‌اش که می‌رفتم مسئولین مدرسه می‌گفتند: «خوش به سعادتتون که همچین پسری دارید، ما به حضور او در مدرسه افتخار می‌کنیم.» میثم برایم مایه‌ی فخر و مباهات بود و همین که می‌دیدم همه از او راضی هستند، خوشحال و دلگرم می‌شدم.»

حجت در فعالیت‌های فرهنگی پیش‌قدم بود

زینب وطن خواه شربیاتی مادر شهید مدافع حرم «حجت اصغری شربیانی» گفت: «حجت در مراسم‌ها زیارت عاشورا می‌خواند و بیشتر اهل مناجات بود و کمتر مداحی می‌کرد. دوستان روحانی زیادی داشت که از آنها خط مشی می‌گرفت. بچه‌ها را دور خود جمع کرده بود و با خود به اردو‌های تفریحی و زیارتی می‌برد. گاهی آنها را به مشهد می‌برد. خیلی از اوقات حرم حضرت عبدالعظیم (ع) می‌رفتند اکثر بچه‌ها حداقل ۵ سال از خودش کوچک‌تر بودند. برایشان کلاس قرآن می‌گذاشت، مسابقات ورزشی راه می‌انداخت و با استفاده از پتانسیل بسیج و امکانات پایگاه تا می‌توانست کار فرهنگی می‌کرد.»

حجت آرزو داشت لباس پاسداری بر تن کند

زینب وطن خواه شربیاتی مادر شهید مدافع حرم «حجت اصغری شربیانی» می‌گوید: «حجت خیلی علاقه داشت وارد سپاه شود و لباس مقدس پاسداری از انقلاب را بپوشد، لذا برای جذب در سپاه پیگیر بود و تا قبل از ورود به سپاه بیکار نمی‌نشست.»

در خدمت سربازی، معنویتش بیشتر شد

زینب وطن خواه شربیاتی مادر شهید مدافع حرم «حجت اصغری شربیانی» روایت می‌کند: «خدمتش که تمام شد، معنویتش بیشتر شده بود و تغییرات زیادی در اعمال و رفتارش دیده می‌شد، کم حرف و ساکت شده بود و گویی در این عالم نبود. کتاب‌های عرفانی می‌خواند یکی از کتاب‌هایی که به آن علاقه‌ی زیادی داشت، کتاب عطش آیت‌الله سیدعلی قاضی طباطبایی بود. روحیات و معنویت ایشان برایش خیلی جالب و جذاب بود.»

دلم برای نگاه کردن به قد و بالایت تنگ شده

محترم خدارحمی مادر شهید مدافع حرم «محمد آژند» نوشت: «۳۵ سال کم نیست برای مادرِ تو بودن. برای نگاه کردن به قد و بالایت و در دل، قربان‌صدقه‌ات رفتن. برای گوش دادن به صدای مردانه‌ات و اشک ریختن برای ارباب‌مان با روضه‌ها و نوای دل‌نشینت. آسان نیست از تو دل بریدن و دیدن جای خالی‌ات که هر روز بیش‌تر از قبل در دلم قد می‌کشد و بزرگ‌تر می‌شود و راه نفسم را بند می‌آورد. محمدم! رفتنت مادر، درد کمی که نیست،»

محمد به نامحرم نگاه نمی‌کرد

محترم خدارحمی مادر شهید مدافع حرم «محمد آژند» می‌گوید: «محمد رابطه‌اش با من خیلی خوب بود و من رازدارش بودم. گاهی ساعت‌ها با هم حرف می‌زدیم و رازهایش را برایم می‌گفت. هر چه بزرگ‌تر می‌شد، حُجب و حیایش بیشتر می‌شد. به جوانی که رسیده بود با نجابتی مثال زدنی از نامحرم فراری بود و نه تنها با هیچ دختر و زنی مراوده نداشت، که حتی حرف عادی هم نمی‌زد.»

محمد در مداحی پیرو بیانات رهبری بود

محترم خدارحمی مادر شهید مدافع حرم «محمد آژند» روایت می‌کند: «به مرور در زمزمه‌هایش مداحی می‌کرد و در مراسم‌های مدرسه و مسجد می‌خواند. عاشق مداحی برای اهل بیت(ع) بود. چند جلسه‌ای برای آشنایی بیشتر با مداحی به کلاس‌های حاج آقای اسماعیلی از مداحان شهریار رفت. کتاب‌های آموزش مداحی می‌گرفت و تمرین می‌کرد و روز به روز به خواندن برای اهل بیت(ع) مشتاق‌تر می‌شد.»

محمد سعی می‌کرد قرآن را با صوت بخواند

مادر شهید مدافع حرم «محمد آژند» نقل می‌کند: «برنامه‌ریزی‌های محمد برای حضور در مسجد و هیئت منظم‌تر و دقیق‌تر شد. او همیشه سعی می‌کرد قرآن را با صوت بخواند و به این کار علاقه داشت. در مسابقات مدرسه و مسجد شرکت می‌کرد و معمولاً مقام اول را کسب می‌کرد. در قرآن پیشرفت چشم‌گیری کرد.»
طراحی و تولید: ایران سامانه