دفتر خاطرات - صفحه 2

از‌طریق ارتش، لباس مقدس و شریف سربازی را به تن کرده و به خدمت اعزام شد و پس از چند ماه خدمت در تاریخ بیست و هفتم اردیبهشت 1362، در منطقه عملیاتی میمک با اصابت ترکش به درجه رفیع شهادت نائل شد.

امروز سی و دومین سالگرد شهادت شهید داتشجو محمود عباسپور می باشد . در این روز نگاهی می اندازیم به دفتری که از خود به یادگار گذاشته است.

کتابچه موتور سوار با موضوعیت مجموعه خاطرات جانباز هشت سال دفاع مقدس حاج ابوالفضل فخرالاسلام

حسین جان می خواهم چند کلمه از احساس خودم درباره تو بگویم: تو را هیچ وقت از آیینه دل پاک نخواهم نکرد. حسین جان زندگی مانند چرخ و فلک ئر گردش است که امیدوارم همیشه با تو سازگاری کند.

پنجم فروردین 1337، در روستای مهدی‌آباد از توابع شهرستان تربت‌حیدریه به دنیا آمد. پدرش غلام و مادرش ریحان نام داشت

روز عملیات مرصاد مجروحین زیادی به اورژانس آوردند. یکی از مجروحین حال بسیار وخیمی داشت. تیر به گلویش اصابت کرده بود. نظرم را جلب کرد. اشک در چشمانش حلقه زده بود و حالت خنده‌ای بر لب داشت...

جنگ بهترین فرصت برای آزمایش کردن ملت اسلامی است

مقاومت در خرمشهر تمام محاسبات دشمن را برهم زد. جنگ های نامنظم چریکی، شبیخون های پی در پی شبانه توام با رعب و وحشتی که در جان عراقی ها ریخته می شد، حتی به اسارت درآمدن تعدادی از نیروهای عراقی و ... همگی تمام رشته های فرماندهان ارشد عراق را پنبه کرد.

شهید حسینقلی علائی کنده از شهدای استان اردبیل چند ماه قبل از شهادتش در دفترچه خاطرات خود با عنوان " سرگذشت های ما دو برادر" با مخاطب قرار دادن خود به سوالات مطرح شده پاسخ داده است.

رفتم تهران به احمدرضا که دانشجو بود و دوران تحصیل را می گذراند سر بزنم....

شهید سید محمدتقی مخزن موسوی در یكی از روستاهای رودبار دیده به جهان گشود. دیپلمش را در رودبار گرفت و در سال 1353 برای ادامه تحصیل در رشته نقشه برداری راهی تهران شد. در همان زمان با عقاید امام آشنا شد و بسیار علاقمند به افكار امام شد. سربازی را در بندرعباس بود و به فرمان امام مبنی بر ترك پادگان ها از آنجا گریخت و در تهران مخفی شد. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به رودبار رفت و با دوستانش جهاد سازندگی رودبار را بنا كرد. تا اینكه به فرماندهی سپاه رودبار برگزیده شد. در جریان نفاق برای مبارزه بسیار تلاش كرد و سرانجام در بهمن ماه 1361 در منزلش با 6 گلوله توسط منافقان كوردل به شهادت رسید.

عباس عزیزم دارای صفات عالی از قبیل ایمان و تقوی و جدیدیت و صداقت بود، اگر بگویم سراسر زندگی لاله جوانم خاطره است باور نمی کنید، ولی همگی بر این مطلب موافقیم که هر گاه بنده ای به درجه بالای ایمان و محبوبیت به خداوند عزیز برسد، خداوند متعال او را برای خود می برد، عباس من به این درجه از کمال رسید.

هميشه از خداوند مي خواستم اوّل گناهان ما را پاک کرده و بعد از آن اگر لياقت شهادت را داشتم,به شهادت برسم...

از یک عملیات ویژه آمده بود. در همان عملیات بر اثر اصابت ترکش پای او مجروح شده بود و به بیمارستان هم مراجعت نکرده بود.

از نماز که فارغ شد رفتم کنارش نشستم و گفتم: سیدعلی! شما پاسدارها که وضع معنوی تان خوب است، چرا اینقدر گریه می کنید؟

گفتي ميخواهي برگردي ايران. ميگفتي كه دلت ميخواهد بروي پابوس آقا امام رضا(ع). برگشتيم. چند روزي توي مشهد مانديم. با آقا حرف زدي و درددل كردي. حالت بد بود. دوباره برگشتيم لندن. لحظه هاي سختي را ميگذراندم.

چشمهايش را كه بازكرد آبي آسمان از همان نقطه آغاز شد. درست در زماني كه دل در گرو روحالله نهاد. عشق به او را ذره ذره به جان خريد. ابتدا عكسش را تكثير نمود. تا همه بدانند، كه او عاشق كيست.

تلفني خبردار شدم سيد محمد صنيع‌خاني كه براي ادامه درمان به انگلستان اعزام شده بود مراجعت كرده و ديگر اميدي به مداواي او نيست؛ مگر شفاي خدا.

در حالی که عرق از سروصورتش جاری بود نمی خواست نارنجک را از زیر سینه خود جدا کند ....

نوید شاهد: قبل از عمليات بيت المقدس، به اردوگاه انرژي اتمي در جاده اهواز- آبادان براي ديدن رضا رفتم