وقتي وارد آب شديم، همه را جمع کرد. حلقه زديم. صغيرا دست زير آب برد و در حالي که اشک صورتش را خيس کرده بود، آب را به حضرت فاطمه زهرا (س) قسم داد که بچه هاي گردان 410 را سالم به آن طرف اروند برساند .
می گفت: «فرمانده کسیه که توی خط مقدم، برادر بزرگتره و در سایر مواقع، کمترین و کوچکترین برادر بچه رزمنده هاست.» حاج احمد با این رفتار خود بر قلب های بچه ها حکومت می کرد.
نوید شاهد: يكي مي گفت : "تازه رسيده بودم به قرارگاه تاكتيكي و دلم مي خواست حاج احمد را ببينم . همين طور كه داشتم قدم زنان به طرف قرارگاه مي رفتم ، صحنه عجيبي ديدم .
نوید شاهد: از ساعتها پيش ، دشمن پاتك هاي سنگيني را روي بچه ها انجام مي داد و آنها هم جانانه دفاع مي كردند . در همين گير و دار، ناگهان غرش سهمناك و مهيبي را در كنار دژ مرزي شلمچه شنيدم .
نويد شاهد: پيش امام (ره) كه بودم، ايشان دستي روي پايم كشيد و با لحني پدرانه پرسيدند: آقاي متوسليان پايت چه شده؟ گفتم زخمي شده! بعد هم ساكت شدم. امام (ره) با حالت خاصي روي پايم دست كشيد و گفتند...