تابستانها تنور گرم نانوایی را میچرخاند تا نانِ خانهای گرم شود. زمستانها در سرمای حلبچه، آرپیجی را میچرخاند تا خاکریزِ وطن گرم بماند. مجید کلانتری، معلمی که تابستانها نان میپخت و زمستانها درس مقاومت میداد. حالا مادرش در سکوت خانهاش در سلطانیه، یاد آن دستهایی که هم نان میدادند، هم جان را میشمارد.
نوید شاهد – دوست شهيد مجید کلانتری میگوید: اما يك ماه قبل از شهادتش، نحوه به جا آوردن نمازهايش هم كاملاً تغيير كرده بود. به طوري كه ساعتها مشغول عبادت، دعا و مناجات ميگرديد و چنان از خود اخلاص نشان ميداد كه گويي خودي در او باقي نمانده و او از اهل اين دنيا نيست.
یادی از شهيد مجيد كلانتري/ شهدای فرهنگی استان زنجان
شهید کلانتری مدتی قبل از شهادتش ساعتها مشغول عبادت، دعا و مناجات ميشد و چنان از خود اخلاص نشان ميداد كه گويي خودي در او باقي نمانده و او از اهل اين دنيا نيست.