سينماي دفاع مقدس را نبايد با سينماي جنگ يکسان دانست، سينماي جنگ ملزومات و ساختارها و غالب هاي خاص خودش را دارد كه سينماي شكل گرفته با عنوان سينماي دفاع مقدس هيچ يک از آنان را نمي پذيرد.
آمبولانس، آمبولانس، آمبو... دستپاچه آخرین بخیه را روی بازوی مجروح عراقی با پنس گره زدم. از قیافه اش خوشم نمی آمد! دست خودم نبود. پنس و قیچی را کنار مجروح عراقی رها کردم و داد زدم.
محله خیرال اردبیل گوئی که آذین بسته باشد؛ خود را آماده ورود قدم هائی می کرد که تا لحظاتی دیگر متولد می شد. سال یکهزار و سیصد و بیست و چهار فرزند سوم خانواده جدی قدم به عرصه گیتی نهاد.
اگر مبالغه نباشد، سخت ترین مصائب را اسرای جنگ در زندان های مخوف رژیم بعث پشت سرگذاشتند. مردان مردی که هر روز شکنجه می شدند تا به آرمان های خود، پشت پا بزنند، اما کمتر اسیری پیدا شد که تن به ذلت دهد و دشمن را شاد کند
سمير قنطار قديمي ترين زنداني لبناني و مقاومت، در زندان هاي اسرائيل بود و وعده سيد به زودي محقق شد، وقتي در تابستان گرم 2006 جنگ 33 روزه در گرفت و خانه عنكبوت فرو ريخت
خروس خوان صبح، مش رجب، مسئول تدارکات گردان هی میرود و هی می آید و با دمُش گردو می شکند: «آهای ایها الناس...از امروز سلاح مافوق سری داریم! » می گویم: «آقایی که شما باشی، منظور غذای فوق سریه؟
در دوران جنگ به خدمت مقدس سربازی رفته بودم. من که عشق به جبهه با تمام وجودم عجین شده بود نتوانستم که جبهه و جنگ را ترک کنم. بعد از پایان سربازی همچنان در جبهه به صورت بسیجی ماندم و بعد به عضویت سپاه در جنگ ماندم.
نزدیک غروب بود که صدای ناله و فریاد برادران به گوش رسید. با خبر شدیم که به دستور فرمانده اردوگاه رو پای سه نفر از اسرا گازوئیل ریخته و سپس کبریت کشیده اند.
گوشه ی اتاق روی موتور قرمز رنگی پارچه ای توری و سفید انداخته، این موتورسیکلت از سال 1361 تا همین امروز که 32 سال از آن تاریخ گذشته گوشه ی اتاق پیرزن جا خوش کرده و تنها یادگار پسری است که از سال 1361 تاکنون مفقودالاثر است.