اکنون در سنگري نشسته ام به درازاي 3×4 که سرپوشيده مي باشد خمپاره هاي زيادي در اطراف ما مي خورد و منفجر مي گردد . صدا براي کسي چون من که به آن آشنايي ندارم خيلي دردناک مي باشد. هر آن احتمال دارد يک خمپاره به سنگر بخورد و ما را به ديار دیگر ببرد .
زماني که صلاح بدانم اين پاسداري رابا مسلحانه جنگيدن در جبهه ها و يا حفاظت از جان مقامات انجام مي دهم و زماني که از اين کارها فارغ شدم در جبهه هاي اقتصادي و اجتماعي خميني عزيز را ياري مي نمايم .