تا نیمه راه

تا نیمه راه

خاطرات شفاهی خدیجه میرشکار «نخستین اسیر زن ایرانی»

درحالی‌که مرا از ماشین بیرون می‌کشیدند، تفنگی که حبیب به من داده بود از بغلم افتاد. با دیدن این صحنه مرا محاصره کرده و اسلحه‌هایشان را به سمت من نشانه گرفتند و گفتند: این‌ها حرس خمینی (پاسدار خمینی) هستند.
طراحی و تولید: ایران سامانه