درحالیکه مرا از ماشین بیرون میکشیدند، تفنگی که حبیب به من داده بود از بغلم افتاد. با دیدن این صحنه مرا محاصره کرده و اسلحههایشان را به سمت من نشانه گرفتند و گفتند: اینها حرس خمینی (پاسدار خمینی) هستند.
سید محمدرضا یک بار توسط«ساواک» دستگیر شد و به زندان افتاد و شکنجه شد، ولی از هدف خود بازنگشت و در زمان طاغوت فعالیت های سری داشت و در سال 1358 پس از پیروزی انقلاب به کردستان رفت و بعد از آن به جبهه های جنوب رفت و هفت مرتبه مجروح شد.