خواهر شهید «الیاس میرعبدالله» نقل میکند: «تازه از جبهه آمده بود. با خوشحالی دوروبرش را گرفته بودیم و حرف میزدیم. بلند شد جایی برود. گفت: میرم به چند تا از خونوادههای شهدا سربزنم. گفتم: هروقت که میآی باید بری به اونها سر بزنی؟ گفت: یادت باشه، ما هم در مشکلات و سختیهای اونها شریکیم.»