بمناسبت سالروز شهادتش منتشر شد/
همسر شهید رحیم فتوت میگوید: «یک بار که شیفت کاریاش نبود، پالایشگاه بمباران شد. از خانه شعلههای آتش را دید؛ تا صبح نخوابید، بیقرار بود و مدام میخواست به پالایشگاه برود. با خواهش و التماس مانعش شدم. میگفت: «کاش ما میسوختیم، ولی پالایشگاه آسیب نمیدید.»