خاطرات شهید ناصر خاکی داودی

آخرین اخبار:
خاطرات شهید ناصر خاکی داودی

خنده‌اش را پنهان کرد، اما دلش برای شهادت می‌تپید

مادر شهید «ناصر خاکی‌داودی» نقل می‌کند: «از ته دل زد زیر خنده. گفتم: برای چی می‌خندی؟ دیگه نگم. وقت حمله، برو عقب بایست، باشه! اخم‌هایش رفت توی هم. جواب داد: می‌خوام برم و از شهدای اوّل اینجا باشم.»
طراحی و تولید: ایران سامانه