خاطره خودنوشت شهید جهانگیر ابراهیمی «۲»
شهید «جهانگیر ابراهیمی» در دفتر خاطرات خود مینویسد: « هنوز گرما از خون پاک آن شهید بلند میشد که بچهها میرسند و مردم آن ده را چند نفری که به آنها شک میبردند را زده بودند. این افسر رشید اسلام که تازه از مرخصی آمده بود و در همان مرخصی تازه نامزد کرده بود و این اتفاق خیلی ناراحت کننده بود، به هر کسی از اهالی آن دهکده که بسطام بود میرسیدیم، آنها متأسف میشدند و...» قسمت دوم خاطره خودنوشت این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.