برگی از خاطرات زنان امدادگر قزوین؛
«مردی به نام حاج جبار بر بلندایی ایستاد، سینه خود را گشود و فریاد زد: «بزنید! ما عاشق شهادتیم.» این صحنه، نقطه عطفی بود که ترس از اسلحههای ارتش را به خشم و شجاعتی تبدیل کرد که ماموران را به فراری خفتبار واداشت و به تصرف پاسگاه پلیس منجر شد....» ادامه این خاطره از زبان «طاهره طاهریها» یکی از زنان امدادگر استان قزوین را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.