خاطرات شفاهی جانبازان؛
جانباز سرافراز «جواد سالار اصل» چنین روایت میکند: در دوران دبیرستان، همراه چند نفر از دوستانم برای اعزام به جبهه نامنویسی کردیم. حالوهوای نوجوانیام در آن روزها وصفنشدنی است؛ واقعاً نمیتوانم حس و حالی را که در آن لحظه داشتم، توصیف کنم. در سال ۱۳۶۵، که دومین اعزامم بود، در عملیاتهای کربلای ۴ و کربلای ۵ حضور داشتم. در جریان همین عملیاتها، یک خمپارهی زمانی به سمت ما پرتاب شد و ترکش آن باعث مجروحیتم از ناحیهی بازوی چپ شد.