راوی تخریبچی علیضامن_مویی بازمانده گروه انفجارات کربلای
در میانه ی راه دستم تیر خورد، بچه اصفهانی با چفیه دستم را بست، عقب تر که آمدیم، خمپاره ای کنار ما خورد و یکی دو ترکش هم به پایم اصابت کرد. به روستایی رسیدیم که پایگاه بچه های شیراز بود، وقتی دیدند که من زخمی شدم، سریع با بقیه ی مجروحین، با آمبولانس به عقب فرستادند