بیجار - صفحه 16

بیجار

خاطراتي از دانش آموز شهيد محمد كمال حبيبي

تلاش و تكاپوي كمال، بيش از اندازه بود، فعاليت‌هاي او فقط به حضور در بسيج خلاصه نمي‌شد،

خاطراتي از دانش آموز شهيد محمد جعفري خودلان

وقتي كه محمد دوران نوجواني را سپري مي كرد، خانوادة ما در روستا ساكن بودند و به زنبورداري اشتغال داشتند.

خاطراتي از دانش آموز شهيد اصغر جباري

آنگاه كه تهاجم همه جانبة استكبار جهاني عليه انقلاب اسلامي آغاز شد، اصغر چهارده سال بيشتر نداشت، تصميم گرفت براي رفع تجاوز دشمنان، به همرزمانش در جبهه هاي نبرد حق عليه باطل ملحق شود.

خاطراتي از دانش آموز شهيد اصغر جباري

شب از نيمه گذشته بود، اما بچه‌ها هنوز بيدار بودند، گويي به آنها الهام شده بود كه كاري بزرگ در پيش است، ساعت 3 بامداد بيست و پنجم دي‌ماه هزارو سيصدو شصت و چهار بود .......

خاطراتي از دانش آموز شهيد حسين تركماني

در محلة ما مسجد نبود، تا پايگاه مقاومت در آن ايجاد كنند بدين منظور بخشي از منزل مسكوني ما را پايگاه مقاومت محل كرده بودند. حسين، شبانه روز در اين پايگاه مشغول فعاليت بود،

وصيت نامه دانش آموز شهيد منوچهر يوسفيان

شمارا وصيت ميكنم به سحرخيزى ونمازشب ،قرآن را بخوانيد ودرك كنيدواز حافظان قرآن باشيد،نمازپرشكوه ودشمن شكن جمعه راترك نكنيد

خاطره اي از دانش آموز شهيد احمد بلاغي

خطاب به اطرافيان گفت‌: تاريخ اسلام مملّو از اين صحنه‌هاست، مگر شما حماسة جاويدان كربلا را به ياد نداريد، در كربلا همه براي شهادت از يكديگر سبقت مي‌گرفتند، ما بايد به شهادت عزيزانمان افتخار كنيم،

خاطراتی از دانش آموز شهید محسن الوندی

شب ۲۱ رمضان سال ۶۱ را با هم شب زنده‌داری کردیم، آن شب قدر بود که ارزنده‌ترین هدیة زندگی‌ام را به من عطا کرد

خاطراتي از دانش آموز شهيد محمد حاتم الونديان

حال و هواي جنگ، وضعيت دانشسراي شهيد رجايي بيجار را خيلي تحت تأثير قرار داده بود، فضاي دانشسرا بيشتر شبيه فضاي پادگانهاي بسيج بود، بعضي از دانش آموزان با لباس بسيجي در محوطه رفت و آمد مي‌كردند،

وصيت نامه دانش آموز شهيد معظم محمد حاتم الونديان از شهرستان بيجار

باوركنيد همه شمارادوست دارم وبه‌يادتان هستم مارانيز دردعاهافراموش مكنيد مخصوصاآن عزيزانى كه براى نماز شب بيدار ميشوند

سردار شهيد معظم محمد باقر منصوري فرمانده گردان ادوات تيپ 2 ويژه‌ي سقز

براي انجام هر كاري پيشقدم مي‌شد؛ اعتماد به نفس سرشاري داشت؛ در برابر مشكلات روزمره خود را نمي‌باخت و با سعه‌ي صدر عجيبي كه داشت درصدد مرتفع ساختن آنها برمي‌آمد.

سردار شهيد معظم يوسف افشاريان فرمانده عمليات تيپ 39 بيت‌المقدس (تيپ شهيد افيوني)

بنده را با لباس خود دفنم كنيد تا در روز قيامت با همان لباس خود و بدني پاره پاره در برابر سالار شهيدان حسين(ع) حاضر شوم و بگويم حسين جان اگر در كربلاي خونين تو نبوديم امروز به ياد كربلاي تو و براي دين تو اين گونه پاره پاره شده‌ام.

سردار شهيد معظم محمد رضا ترابيان فرمانده گردان جندالله سقز

از روزي كه وارد سپاه شدم هدفم ياري دين خدا بوده و هميشه از خدا مي‌خواستم كه شهادت در راه خودش را نصيب من گرداند.

سردار شهيد معظم محمد جمال صالحي فرمانده گردان جندالله سپاه سقز

ساده زندگي مي‌كرد و از تجملات دوري مي‌جست. كمتر حرف مي‌زد و بيشتر مي‌انديشيد در سلام كردن پيشي مي‌گرفت و حتي منتظر نمي‌شد كه كوچك‌ترها نيز به او سلام كنند.

سردار شهيد معظم محمد باقر رحماني اولين فرمانده سپاه شهرستان بيجار

شهيد محمدباقر رحماني، فرزند مرحوم آيت‌الله حسين‌علي رحماني[1] در سال 1331 در شهرستان بيجار[2] زاده شد.

زندگينامه و سيري در خصوصيات شهيد معظم سيد منصور بياتيان

شهيد سيدمنصور بياتيان در سال 1327 در روستاي دارغياث خسروآباد[1] از توابع شهرستان بيجار زاده شد.

زندگینامه و خاطرات مربوط به معلم شهید یوسفعلی عباس زاده

شهید عبــاس‌زاده، در تیرماه سال ۱۳۳۰، در روستـای علی‌آباد از بخش «سیاه منصور» بیجار به دنیا آمد. خانواده‌اش از اهالی مؤمن و زحمتکش روستا بود و او را با عقاید دینی خود بزرگ کردند. یوسفعلی دورة ابتدایی خود را در روستای «بهرام‌آباد» که همجوار روستایشان بود، سپری کرد و پس از آن، همراه خانواده‌اش، به شهر بیجار رفت.

زندگينامه و خاطرات مربوط به معلم شهيد محمد علي حق ويردي

نهم فروردين 1344 بود كه محمدعلي در خانواده‌اي كشاورز و فقير، از اهالي روستاي جعفرآباد بيجار به دنيا آمد. پدرش او را از همان اوان كودكي، با اصول اولية دين آشنا كرد و سپس به مدرسه‌اش فرستاد، تا براي مسئوليتها و وظايف فردا، آماده‌اش كند.
طراحی و تولید: ایران سامانه