خاطرات رزمندگان - صفحه 4

navideshahed.com

برچسب ها - خاطرات رزمندگان
خاطرات رزمنده کرمانشاهی؛
نوید شاهد - "مصطفی محمدی" یکی از رزمندگان هشت سال دفاع مقدس کرمانشاهی است که در بخشی دیگر از خاطرات خود می‌گوید: «کار بچه‌های اطلاعات عملیات بسیار سخت و مهم بود. هر لحظه احتمال برخورد با مین و گرفتار شدن در کمین عراقی ها وجود داشت. بچه‌های اطلاعات عملیات باید همیشه آمادگی شهادت، اسارت و یا هر اتفاق دیگری را در خود حفظ می کردند.»
کد خبر: ۴۹۲۶۳۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۸/۲۷

خاطرات واحد تخریب لشکر ثارالله:
نوید شاهد- فرمانده لشكر(حاج قاسم) از شكاف به وجود آمده در پل كانال زوجي راضي نبود. احتمال مي داد عراقي ها بتوانند از آن شكاف به مواضع ما نفوذ كنند. از ما خواست يك بار ديگر پل را منفجر كنيم.
کد خبر: ۴۸۹۶۶۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۷/۱۴

روایتی خواندنی از از زبان یک رزمنده کرمانشاهی در دوران دفاع مقدس؛
نوید شاهد - "سید عامر صالحی" از رزمندگان و پیشکسوتان دوران دفاع مقدس در بخشی از خاطرات خود از جنگ تحمیلی می گوید:« ساعت 2 بعد از ظهر بود که پیشمرگان کرد می خواستند ارتش عراق را با خمپاره 120 بزنند. دیده بان با بی سیم به خدمه ی خمپاره، گرا می داد و می گفت خیلی جلو می زنید باید مقداری عقب تر بزنید یکی از بچه ها گفت دیده بان می گوید باید ما عقب بکشیم تا بتوانیم هدف را بزنیم....»
کد خبر: ۴۸۸۴۲۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۷/۰۱

روایتی خواندنی از زبان یک رزمنده کرمانشاهی در دوران دفاع مقدس؛
نوید شاهد - "علیمراد مرادی گوهر حقانی" از رزمندگان و پیشکسوتان دوران دفاع مقدس در بخشی از خاطرات خود از جنگ تحمیلی می گوید: «من به سنگرهای کمین گروهانم گفته بودم: اگر حرکتی از رو به رو مشاهده کردید، بدون استثنا شلیک کنید. ما از پیشروی آن ها خبر نداشتیم برای همین نگهبان ها به محض دیدن آن ها شروع به تیراندازی کردند. بعد از اطلاع گرفتن از گردان فهمیدیم آن ها که نیروهای گشتی خودمان هستند و تیراندازی را متوقف کردیم.»
کد خبر: ۴۸۸۴۱۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۷/۰۱

روایتی خواندنی از از زبان یک رزمنده کرمانشاهی در دوران دفاع مقدس؛
نوید شاهد - "جمشید امیری" از رزمندگان و پیشکسوتان دوران دفاع مقدس در بخشی از خاطرات خود از جنگ تحمیلی می گوید:« نیروهای ضد انقلاب با کالیبر 50 روی ارتفاعات منطقه مستقر شده بودند و اجازه نمی دادند بالگردهای هوانیروز به ما کمک کنند.این محاصره حدود 72 ساعت طول کشید. بچه ها از نظر غذا دادن و نداشتن امنیت، سختی بسیار زیادی کشیدند...»
کد خبر: ۴۸۸۳۰۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۶/۳۱

روایتی خواندنی از زبان یک رزمنده کرمانشاهی در دوران دفاع مقدس؛
نوید شاهد - "علی میری" از رزمندگان و پیشکسوتان دوران دفاع مقدس در بخشی از خاطرات خود از جنگ تحمیلی می گوید: «تفنگ های ما "کلاشینگف" بود و دقت زیادی نداشت. من با دوربینی که داشتم، یک نفر از آن ها را دیدم و به فرمانده نشان دادم. فرمانده او را زد نفر دوم را هم شناسایی کردم او هم کشته شد. به هر حال به این ترتیب پانزده نفرشان را به هلاکت رساندیم و مابقی متواری شدند. شیرازه ی کار دشمن از هم پاشید و ما از کمین نجات پیدا کردیم.»
کد خبر: ۴۸۸۲۶۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۶/۳۱

نوید شاهد - "مصطفی محمدی" یکی از رزمندگان هشت سال دفاع مقدس کرمانشاهی است که در بخشی از خاطرات خود می‌گوید: «من در حالی که خودم خیلی امید به زنده ماندن نداشتم اما سعی می کردم به دوستانم روحیه بدهم. می گفتم: خدا کریم است، حتما امشب در این جاده تردد صورت می گیرد. نهایتا در حالی که چیزی نمانده بود تسلیم سرما و یخبندان و ناامیدی شویم، نزدیک ساعت 11 شب که بوران و کولاک غوغا می کرد، از روبرو نور ضعیفی توجه مان را جلب کرد...»
کد خبر: ۴۸۷۲۵۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۶/۱۷

نوید شاهد- رئیس حوزه هنری استان کرمانشاه گفت: روایت «دوشکاچی» از یک عکس قابل تأمل در جنگ است که برای شکستن محاصره نیروهای دشمن پای خود را به تیربار بست تا آتش دشمن را خاموش کند.
کد خبر: ۴۸۴۶۸۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۵/۱۳

خاطرات رزمنده کرمانشاهی/ قسمت 19؛
نوید شاهد - "مصطفی محمدی" یکی از رزمندگان هشت سال دفاع مقدس کرمانشاهی است که در بخشی دیگر از خاطرات خود می‌گوید:« رفتیم پیش فرمانده ی آتش بار ( عزیز علی شهبازی ) و یک روحانی هم آنجا بود، یک چراغ فانوس هم روشن بود. دیدم عقرب های زرد کوچک زیادی همین طور رفت و آمد می کردند. خواستم برگردم، آن روحانی از من پرسید نیامده می خواهی برگردی؟»
کد خبر: ۴۸۳۷۰۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۳۰

خاطرات رزمنده کرمانشاهی/ قسمت 15؛
نوید شاهد - "مصطفی محمدی" یکی از رزمندگان هشت سال دفاع مقدس کرمانشاهی است که در بخشی دیگر از خاطرات خود می‌گوید: «وارد رودخانه که شدیم، شدت جریان آب را که بسیار زیاد بود، بیش تر احساس می کردیم، به طوری که کرم اللهی نتوانست قایق را آن طور که می‌خواست هدایت کند اما مرتب تکرار می‌کرد که نترسید، نترسید...»
کد خبر: ۴۸۲۸۵۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۱۶

جلد اول کتاب «خاکریز»، گزیده‌ای از خاطرات دفاع مقدس استان قزوین است که برای نخستین بار سال 1391 با دو هزار نسخه به چاپ رسیده است.
کد خبر: ۴۷۸۷۸۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۱۰

"علی نجف شجاعیان"از رزمندگان دوران دفاع مقدس می گوید: پیام من به ملت ایران این است که وحدت و یکپارچگی خود را حفظ کنند و با تمام توان از اسلام و جبهه ها حمایت نمایند.
کد خبر: ۴۷۸۴۱۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۲۲

تا اولین بیت سرود یعنی جمله «من مسلمانم» را به زبان راندم، صادق از داخل سنگر فرماندهی فریاد زد «من نمی‌دانم». ناگهان خنده و گریه رزمنده‌ها... ادامه این خاطره از «منوچهر مهجور» یکی از فرماندهان دوران دفاع مقدس را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۴۷۵۱۶۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۲/۰۸

شهید "محمد مراد گراوند "گفت: به شکرانه ی این پیروزی برویم روی جاده ی آسفالت نماز شکر بخوانیم. گفتم: " همین جا هم می توانیم نماز شکر بخوانیم " اما با اصرار او حرکت کردیم هنوز به جاده نرسیده بودیم که عراقی ها ما را به رگبار بستند.
کد خبر: ۴۶۸۵۶۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۹/۰۶

نوید شاهد به مناسبت هفته کتاب و کتابخوانی برشی از کتاب پر مخاطب«اکیپ حاج هادی» را برای مخاطبین خود به اشتراک می گذارد.
کد خبر: ۴۶۸۱۴۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۸/۲۸

خاطرات رزمندگان واحد اطلاعات عمليات لشکر ثارالله؛
همين که به سنگر کمين رسيديم، قايق را زير رگبار گرفتند‌. همه کف قايق خوابيديم، سکاندار همانطور که خوابيده بود با مهارت قايق را از مقابل کمين عبور داد. هنوز درست و حسابي از کمين رد نشده بوديم که موتور قايق خاموش شد.
کد خبر: ۴۶۶۸۸۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۸/۰۸

نشست نقد و بررسی کتاب "بلدچی" به قلم "اسماعیل سپه وند" از جانبازان و رزمندگان هشت سال دفاع مقدس و "یدالله قائم پناه" از منتقدین این کتاب در روز شنبه سیزدهم مهر ماه در کتابخانه روستاهای زمان آباد و طالب آباد برگزار شد. گزارش تصویری نوید شاهد از این مراسم را ببینید.
کد خبر: ۴۶۵۶۲۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۷/۱۵

نشست نقد و بررسی کتاب بلدچی نوشته اسماعیل سپه وند از جانبازان و رزمندگان هشت سال دفاع مقدس، به همت بخشداری قلعه نو و اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی شهرستان ری در روستاهای زمان آباد و طالب آباد برگزار گردید.
کد خبر: ۴۶۵۶۲۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۷/۱۵

خاطرات رزمندگان واحد اطلاعات و عمليات لشکر ثارالله؛
محمدرضا مرادي روي شانه هاي ابراهیم پريد، گلوله هاي خمپاره دراطراف به زمين مي آمد . فريادزدم: «چه كار مي كنيد ، مواظب باشيد .» ابراهيم گفت: «منطقه را شناسايي مي كنيم».
کد خبر: ۴۶۲۱۷۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۳۰

پایان نامه‌ای با عنوان «خاطرات کردستان» توسط مرکز تلویزیونی جانباز گردآوری شده است که دربرگیرنده تعدادی از خاطرات رزمندگان و جانبازان دوران دفاع مقدس و همچنین سربازان عراقی است.
کد خبر: ۴۵۶۹۶۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۳/۲۱