برگی از خاطرات؛
«داخل حیاط مسجد هم آموزش خیز و استتار میدیدیم. لطفی ارتشی بود و پرستیژ خاصی داشت و عجیب سختگیری میکرد که خیلی به درد ما نیروهای بسیجی میخورد به قدری ما را در داخل حیاط مسجد با حالت خیز و استتار میبرد و میآورد که تمام دستهای من ترک خورده بود ...» ادامه این خاطره را از زبان رزمنده دفاع مقدس «دکتر پرویز لطفی» در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۴۳۸۵۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۹/۰۱
برگی از خاطرات دفاع مقدس؛
«شهردار کسی بود که به نوبت در سنگر تعیین میشد و کسی که نوبت به او میرسید. تمام امور نظافت و تدارکات سنگر و شستن ظروف و مانند این کارها را برعهده داشت که این بار نوبت شهرداری به سعید آقا رسید ...» ادامه این خاطره را از زبان رزمنده دفاع مقدس «بهرام ایراندوست» در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۴۳۷۶۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۸/۲۹
برگی از خاطرات دفاع مقدس؛
«در ورودی شهر سردشت تابلویی نصب شده بود که روی آن نوشته بود «به شهر شهیدان گمنام خوش آمدید» و در زیر آن اضافه کرده بود. «قدم با وضو بگذار بر این دشت / به پاس حرمت شهیدان سردشت» ما هم با نوشته عمل کردیم و به پاس احترام شهیدان عزیزمان با وضو و درود و سلام وارد سردشت شدیم ...» ادامه این خاطره را از زبان رزمنده دفاع مقدس «بهرام ایراندوست» در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۴۲۲۹۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۸/۰۳
«منافقین در راه آبیک از بالا ماشینهایی اعزام به جبهه را میزدند. اعزام در آن روز ممکن نشد تا فردا که یکشنبه بود و باز هم اعزام ممکن نشد تا ساعت ده صبح همان روز که به ما اعلام کردند به دربکوش ساختمانی که الان در اختیار میراث فرهنگی است، مراجعه کنید ...» ادامه این خاطره را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۴۱۳۴۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۷/۱۱
«فارسجین در آن روزهای پیروزی انقلاب ما هم از کردهای مهاباد یاد گرفتیم و ایست و بازرسی را در سر روستای خودمان در مسیر جاده برقرار کردیم. ماشینها را میگشتیم که یک اسلحه ژ ۳ از یک ماشین پژو سفید ۵۰۴ گرفتیم و از این طریق اسلحهدار هم شدیم ...» ادامه این خاطره را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۳۹۹۹۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۶/۲۴
«قبلترها یک بار همشیرهام گفته بود ما میخواهیم دختر اینها را برای شما بگریم. من هم گفتم دستتان درد نکند! به همین سادگی ...» ادامه این خاطره را در آستانه سالروز ازدواج امام علی (ع) و فاطمه (س) و روز ازدواج، از رزمنده دفاع مقدس «ولیالله محمدی» در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۳۷۰۲۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۴/۰۹
برگی از خاطرات دفاع مقدس؛
«پس از مدتی ما را به خرمشهر و آبادان بردند. ما در آنجا چادر زدیم، ولی چادرها نمیتوانست جلوی گلولههای توپ و بمباران عراقیها را بگیرد. سنگرهایی هم که در زمین حفر میشد با سطح زمین همسطح بود و جریان هوا در آن گرمای خرماپزان در آنها صورت نمیگرفت و محیط سنگرها را به طور شدیدی خفهکننده میکرد ...» ادامه این خاطره را از زبان رزمنده دفاع مقدس «بهرام ایراندوست» در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۳۴۹۰۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۳/۰۱
دو روایت خواندنی از همرزمان شهید «عارف فتاحی»؛
سعدالله فتاحی، همرزم شهید نقل می کند: در شب 23 اسفند 1366 موقع عملیات دور هم جمع شدیم. او خودکار و کاغذی برداشت و جمله ای نوشت و از چهره و قیافه و حرکات او معلوم بود که شهید می شود.
کد خبر: ۵۳۲۵۴۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۱/۲۱
روایتی خواندنی از آزاده و جانباز کرمانشاهی«خیر الله مالمیر»؛
آزاده و جانباز کرمانشاهی«خیر الله مالمیر»، می گوید: بعضی از بچه ها مجروح بودند و بعضی هم سه روز بود که چیزی نخورده بودند و بسیار خسته و نگران بودند. هوا رو به تاریکی می رفت و اتوبوس وارد منطقه ای به نام اردوگاه کمپ نُه شد که خیلی از شهر دور بود. ما را ازیک دَر ورودی که کاملا" سیم خاردار بود، عبور دادند.
کد خبر: ۵۲۶۷۸۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۰/۲۵
به مناسبت ۷ آذر روز نیروی دریایی:
به مناسبت ۷ آذر روز نیروی دریایی، خاطراتی از رزمندگان نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران را در کتاب صوتی «بمباران» بشنوید.
کد خبر: ۵۲۲۱۰۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۹/۰۶
همزمان با آغاز هفته کتاب و کتابخوانی؛
نوید شاهد - فردا، همزمان با آغاز هفته کتاب و کتابخوانی، مراسم رونمایی از 3 عنوان کتاب در حوزه ایثار و شهادت با حضور مسئولان کشوری و استانی در قزوین برگزار میشود.
کد خبر: ۵۲۰۹۵۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۸/۲۳
روایتی خواندنی از همرزم شهید « شهریار قلی پور»؛
همرزم شهید « شهریار قلی پور» می گوید: « شهید یکه و تنها با شجاعتی وصف ناپذیر زیر آتش دشمن که یک لحظه هم قطع نمی شد می رفت و تا آخرین فشنگ با آنها می جنگید.»
کد خبر: ۵۲۰۶۱۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۸/۱۸
نوید شاهد - در قسمتی از کتاب "اعزامی از شهرری" که حاوی خاطراتی از «محمود روشن ماسوله» جانباز دوران دفاع مقدس است، میخوانید: «شیخ صالح محل استقرار نیروهای لشکر 27 محمدرسول الله(ع) و در نزدیکی منطقه عملیاتی والفجر 10 در منطقهِ حلبچه عراق بود. در شیخ صالح به چادر ترابری سبک رفتیم و برادر نانکلی، من و عیسی را به مسئول ترابری لشکر در شیخ صالح معرفی کرد.»
کد خبر: ۵۱۷۷۱۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۷/۱۳
گفتگوی تصویری با پدر شهید "جمال جعفری فرید"؛
نوید شاهد - پدر شهید "جمال جعفری فرید" میگوید: «فرزندم از بچگی عاشق امام خمینی (ره) بود همین که سخنرانی های امام از تلویزیون پخش می شد جلو می رفت و تصویر امام را میبوسید.»
کد خبر: ۵۱۷۰۰۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۷/۱۰
روایتی از همرزم شهید " عزت الله فتاحیان"؛
نوید شاهد- همرزم شهید " عزت الله فتاحیان"می گوید: « شهید شال سیاهی را در آخرین عملیاتش به کمر بسته بود که بعد از شهادتش با آن کفن شود شال را از گرفتم به خیال اینکه جلوی شهادتش را می گیرم اما او رفت و ما ماندیم و این شال برایم یک عمر حسرت شد.»
کد خبر: ۵۱۵۳۷۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۶/۲۲
نوید شاهد- "مرتضی زارع" یکی از رزمندگان دفاع مقدس می گوید: « باید به اجبار دنده عقب از کنار جیپ عراقی رد می شدیم. جیپ حدود ۱۰ متری از ما فاصله داشت. شهادتین را خواندیم. مهمات تمام کرده بودیم و امیدی به زنده ماندن خود نداشتیم. »
کد خبر: ۵۱۱۳۳۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۵/۰۴
خاطره ای کوتاه از " فضل الله جابری" از رزمندگان دوران دفاع مقدس؛
نوید شاهد - "فضل الله جابری" از رزمندگان دوران دفاع مقدس می گوید: «با شهید بروجردی در پاوه بودیم. یکی از نفوذی ها در سپاه پاوه، یک سیلی به شهید بروجردی زد. معاونش خواست برخورد کند اما ایشان اجازه نداد و با آن مرد صحبت کرد. او گفت: «باید فرمانده از خودمان باشد. شما آمدید بین ما تفرقه بیندازید....»
کد خبر: ۵۰۳۳۳۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۱/۲۳
نوید شاهد - رئیس اداره میراث فرهنگی، گردشگری و صنایعدستی شهرستان قرچک گفت: «جشنواره نوروزی "خاطرات ماندگار او" با همکاری میراث فرهنگی و بنیاد شهید و امورایثارگران این شهرستان در فضای مجازی برگزار میشود.»
کد خبر: ۵۰۲۳۹۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۱/۱۰
خاطرات یک رزمنده کرمانشاهی؛
نوید شاهد- " امین احمدی" پیشکسوت و رزمنده دوران دفاع مقدس می گوید:«با سلاح های سبک برای یک ماموریت گشتی رفته بودیم که شش نفر از عراقی ها به کمین ما افتادندکه یکی از آنها گفت اسلحه ی کوچک شما با این رزمندگان جان بر کف، ترس و وحشت برجان ما انداخته که ما هم در جواب گفتیم: ما مجهز به سلاح ایمان هستیم و بس.»
کد خبر: ۴۹۳۹۴۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۹/۱۵
خاطرات یک رزمنده کرمانشاهی؛
نوید شاهد- " جهانبخش اسماعیلی" پیشکسوت و رزمنده دوران دفاع مقدس می گوید:« پانزدهم اسفند 1366 در گردان بدر دو سرباز بی سیم چی که برای تعمیرخطوط تلفن آمده بودند با ما همراه شدند حدود 700 متر از ما فاصله گرفتند که دشمن آنها را با خمپاره زد هر دوی آنها آرام بوسه ای بر خاک زدند و به سوی آسمان پرواز کردند.»
کد خبر: ۴۹۳۹۳۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۹/۱۵