شهید مبارزه با اشرار

شهید مبارزه با اشرار
مادر شهید «سلیمان رحیمی»

شفای همسرم را از مزار پسر شهیدم گرفتم

مادر شهید «سلیمان رحیمی» می‌گوید: چند وقت پیش پدر شهید مریض می‌شود و او را برای عمل به بندرعباس می‌فرستند، رفتم سر مزار شهید که شفاعت پدرش را بگیرم، به او گفتم تو پیش خدا حرمت داری، سلامتی پدرت را از خدا بخواه...
خاطره‌‌ای از شهید «علی فردوسی»

شهید مبارزه با اشرار

برادر شهید تعریف می‌کند: آن روز پست نگهبانی داشت، ما عروسی بودیم که یکی از اقوام خبرش را آورد و گفت؛ علی تو درگیری با قاچاقچیان به شهادت رسیده. بغض گلویم را گرفت و...
خاطرات شفاهی والدین شهدا

پاسداری که در اثر شکنجه‌های اشرار به شهادت رسید

مادر شهید «عبدالحسین امیری» می‌گوید: «شهید اخلاق خیلی خوبی داشت، همیشه نمازش را می‌خواند و روضه‌خوان مجلس سیدالشهدا (ع) بود. در روستای سردشت با اشرار مبارزه می‌کرد که در یکی از همین درگیری‌ها به مدت چهار ساعت توسط اشرار شکنجه می‌شود و...»
تازه‌ها
طراحی و تولید: ایران سامانه