خدایا به محمد(ص)بگو که پیروانش حماسه آفریدند و به علی اکبر بگو که شیعیانش قیامت بپا کرده اند و به حسین بگو خونش در رگاهیم هم چنان می جوشد بگو از آن خونها سروها روییده ظالمان سروها را بریدند اما دوباره رفتند...
در وصیت نامه شهید غلامرضا حسین علیزاده آمده است: بنده جوانی هستم به تازگی تحصیل را رها کرده و عازم خدمت شده ام و در جبهه غرب افتخار خدمت گزاری پیدا نموده ام و امیدوارم که بتوانم به بهترین نحو با دشمنان اسلام و کشور مقابله نمایم.
می خواهم برای استحکام بخشیدن اسلام در سراسر جهان به جبهه بروم و به حسین بگویم: ای حسین جان اگر در صحرای کربلا نبودیم یاریت کنیم، هم اکنون به پا خواستیم تا راهت را ادامه بدهیم.
در قسمتی از وصیتنامه جانباز شهید وهب اصغری راد آمده است: آمریکای جنایتکار، دشمن اصلی و بزرگ اسلام و مسلمین است و اینجانب حاضرم با عشق و شوق و برحسب وظیفه به دستور ولایت با تمامی نیروهای دشمن یک تنه بجنگم.
پيامى كه براى شما ملت شهيد پرور ايران دارم اين است... با نشأت گرفتن از قران و دستورات انبياء و پيام شهيدان و با رهنمودهاى امام عاليقدر و با رهبريت روحانيت اين رسالت اصليتان را به ثمر برسانيد.
امیدوارم که اگر در این راه کشته شدم از کشته شدگانی باشم که بانیت خالص باشم و خداوند این جان ناچیزی را که به من داده به او بازگردانم و آنروزی که من به شهادت می رسم روزی است که من تازه عروسی کرده ام و خون لباس عروسی و دامادیم را در خود گرفته و با خون عروسی می کنم...
یک روز پنجشنبه بعد از ظهر به منزل آمد و گفت : بابا خداحافظ . گفتم : کجا ؟ گفت : " امام فرموده است فرزندان من باید به جنوب بروند خطر از جانب عراق کشور اسلامی ایران را تهدید می کند . " من گفتم : چگونه و به چه وسیله می روی؟ گفت : با سپاه پاسداران .
سردار شهید محمد شهسواری آزاده ی سرفراز/ ازعشایر شیخ آباد کهنوج
ای امت مهدی بدانید که چه زیباست که انسان هدف الهی داشته باشد و سیری انبیایی من هم اکنون از گمراهی و تباهی نجات یافتم. من در محدوده ای از حدود خداوند هستم که امام زمان است مکانی که راه و روش زندگی را به ما می آموزد آنجا که از خود بیگانگی و خودپرستی بیرون می آیم.
ای مادر عزیز ای مادری که شیر پاک خود را به من یعنی پسر خود دادی و با مشقتها من را بزرگ کردی و وی را فدای اسلام نمودی ، قربان تو مادر فداکار ، ای مادر حال که همچنین کاری کردی و فرزند خویش را فدای اسلام کردی بیا با این امت قهرمان و غیور دست پیمان بده و خون گلگون شهیدان را پایمال نکنید...
نوید شاهد - شهید «اسدالله قبادی» در وصیتنامهاش مینویسد: «وست ندارم که اگر شهید شدم برای من گریه و زاری کنید چون ثواب شهید بزرگ نگاه داشتن مقامی است در مقابل خدا و پدر جان دوست دارم که به جای گریه کردن برای من سرت را بالا بگیری و با سربلندی مردم را ارشاد کنید.»
در شب 7 / 3 / 1367 شهید افسر دیر برای کار همیشگی خود به خط مقدم می رود ، گویی این آخرین دیدار است و ندایی او را به خود می خواند.ترکشی سوزان ، گلوی مردی را می بوسد که زمانی بوسه گاه خواهر ؛ برادر ؛ مادر و... بوده است . در روز هشتم خرداد ماه سال 1367 بال پروازش را تا همسایگی خدا می گستراند و برای همیشه با این عزلتکده فنا خداحافظی می کند.
شهيد غلامرضا فرهمند، در سال 1342 در روستاي درازي ،در خانوادهاي مذهبي چشم به جهان گشود. خانواده وي به كسب و كار در سال 1347 به بندررستمي مهاجرت نمود. غلامرضا دوره ابتدايي را با زحمت فراوان به اتمام رسانيد وسپس جهت ادامه تحصيل در مقطع راهنمايي،به خورموج عزيمت نمودند، وپس از موفقيت در اين مقطع براي گذراندن دوره متوسطه در دبيرستان شريعتي بوشهر در رشته تجربي مشغول به تحصيل گرديد
سال 1347درروستاي دميگز بدنيا آمد و در سن هفت سالگي به دبستان رفت ازشاگردان ممتاز بود تا اينكه درسال چهارم ابتدايي با اوج گيري انقلاب در راهپيمايي ها شركت مي كرد.پس از اتمام ابتدايي به مدرسه راهنمايي واردشد و با ورود به مدرسه راهنمايي دوش بدوش جوانان در بسيج به فعاليت پرداخت و در انجمن اسلامي هم فعاليت هاي فوق برنامه داشت.
در وصیت نامه شهید حسین یزدانی آمده است: ای امت دلاور و مسلمان بدانید که تنها راهی که می تواند برای شما امتی جاوید بجای گذارد، اطاعت مطلق شما از ولایت فقیه است.
مادر هرگز غمگين مباش كه من خواهم رفت ( و تو بعد از من ) مادر همه جوانان خواهي شد من نيز فرزند تمام مادران مي باشم و آنها مرا چون فرزند خويش دوست مي دارند .
شهيد متعلق به همه مردم است هر پير پاكدلي پدر او و هر كه بر او گريه كند مادر او و هر كه سلاحش را بردارد برادر اوست.