خاطره ای از شهید - صفحه 26

خاطره ای از شهید
خاطره‌ای از شهید «حیدر حقیری برنطین»

انسانی شجاع و نترس بود

نوید شاهد استان هرمزگان به مناسبت سالگرد شهادت شهید «حیدر حقیری برنطین» خاطره‌ای از این شهید والامقام را منتشر کرد.
خاطره‌ای از شهید «محمد زعیم‌کار»

شهیدی که به بردباری و خوش‌رویی، زبان‌زد همه بود

نوید شاهد استان هرمزگان به مناسبت سالگرد شهادت شهید «محمد زعیم‌کار» خاطره‌ای از این شهید والامقام را منتشر کرد.
خاطره‌ای از شهید «غلام داوری»

علاقه زیادی به جبهه رفتن داشت

نوید شاهد استان هرمزگان به مناسبت سالگرد شهادت شهید «غلام داوری» خاطره‌ای از این شهید والامقام را منتشر کرد.
خاطره‌ای از شهید «محمد جعفری»

آرزوی ثبت‌نام در جبهه جنگ

نوید شاهد استان هرمزگان به مناسبت سالگرد شهادت شهید «محمد جعفری» خاطره‌ای از این شهید والامقام را منتشر کرد.
خاطره‌ای از شهید «غلام آبسینه»

می‌خواهم بجنگم تا راه کربلا را باز کنم

نوید شاهد استان هرمزگان به مناسبت سالگرد شهادت شهید «غلام آبسینه» خاطره‌ای از این شهید والامقام را منتشر کرد.
خاطره‌ای از شهید «همت شعبانی»

آرزوی شهادت

نوید شاهد استان هرمزگان به مناسبت سالگرد شهادت شهید «همت شعبانی» خاطره‌ای از این شهید والامقام را منتشر کرد.
خاطره‌ای از شهید «علی تابش»

ذره ذره وجودش بوی شهادت می‌داد

نوید شاهد استان هرمزگان به مناسبت سالگرد شهادت شهید «علی تابش» خاطره‌ای از این شهید والامقام را منتشر کرد.
خاطره‌ای از شهید «موسی اوجی‌زاده»

علاقه به رهبر و میهن

نوید شاهد استان هرمزگان به مناسبت سالگرد شهادت شهید «موسی اوجی‌زاده» خاطره‌ای از این شهید والامقام را منتشر کرد.
خاطره‌ای از شهید «اکبر دژی»

شهیدی که درس خواندن را خدمت به جامعه می‌دانست

نوید شاهد استان هرمزگان به مناسبت سالگرد شهادت شهید «اکبر دژی» خاطره‌ای از این شهید والامقام را منتشر کرد.
خاطره‌ای از شهید «علی محمد‌حسینی تختی»

محبت به همگان

نوید شاهد استان هرمزگان به مناسبت سالگرد شهادت شهید «علی محمد‌حسینی تختی» خاطره‌ای از این شهید والامقام را منتشر کرد.
انتشار در سالروز شهادت حضرت رقیه(س)؛

بوسه مادر به وقت دلتنگی بر تنها یادگار دخترش

نوید شاهد - مادر شهید «رسمیه کارزانی» از شهدای کودک استان در بیان خاطره‌ای از فرزندش می‌گوید: همدم تمام این سال‌های دوری و دلتنگی من کاسه کوچکی است که دختر کوچکم با آن بازی می‌کرد، در تمام این سال‌ها هر وقت که دلتنگش می‌شوم، با بوسیدن این کاسه به خودم تسکین می‌دهم.

پیش‌بینی سرنوشت شهید "بافتی" از زبان پیرمرد دامغانی

نوید شاهد - برادر شهید "قدرت‌الله بافتی" نقل می‌کند: «پیرمرد و پیرزنی بودند از کارافتاده. من و قدرت به همراه پدر برای کشاورزی رفته‌بودیم دامغان. صبح می‌رفتیم سر کار و غروب خسته و مانده برمی‌گشتیم. از راه که می‌رسیدیم، قدرت می‌رفت خانه آن‌ها را تمیز می‌کرد و ...» نوید شاهد سمنان در سالروز ولادت، در دوبخش خاطراتی از این شهید گران‌قدر را برای علاقه‌مندان منتشر می‌کند که توجه شما را به بخش نخست این خاطرات جلب می‌کنیم.

شوخی شادمانه

حسن هاشمی همرزم «شهید حاج یادگار امیدی» از خاطراتش با شهید چنین می گوید: یک روز حاج یحیی خادمی که جانشین تیپ بود با بی سیم با من تماس گرفت و گفت که به بانروشان بیایم. من به دفتر فرماندهی وارد شدم، حاج یادگار را هم آن جا دیدم. سلام کردم و باهم مچ انداختیم. من می دانستم که زور و توانم به او نمی رسد، اما پاپیچش شدم که با هم کُشتی بگیریم ولی او این کار را نکرد.
مروری بر خاطرات سردار شهید نوروز ایمانی نسب در سالگرد شهادتش

اگر ما کوتاهی نمی کردیم امام جام زهر را نمی نوشید

با یک دنیا حسرت سخن خودرا اینچنین بیان داشت: ما در جبهه ها و مبارزاتمان کوتاهی کردیم، لذا امام مجبور شد جام زهر را بنوشد. اگر ما همه مردم و رزمندگان و .... یکدست و مجدانه تلاش می کردیم و با دشمن قوی تر برخورد می کردیم امام جام زهر را نمی نوشید
به مناسبت سالروز عملیات آزاد سازی خرمشهر

سفارش های شهید غلامعباس داشته به مادر/ بر روی مزار من" ناکام" ننوسید

شهید غلامعباس داشته از شهدای سرافراز هرمزگانی عملیات آزادسازی خرمشهر می باشد به همین مناسبت زندگی نامه و بخشی از سفارش های شهید به مادرش منتشر می گردد
خاطراتی از شهید ابوالفضل حیدری

ماه عسل (1)

فردا صبح براي زيارت به حرم امام رضا رفتيم و زيارت كرده نماز ظهر را خوانديم و به منزل عمو برگشتيم بعد از 2 روز با هم به دامغان برگشتيم كه اين خاطره به عنوان ماه عسل براي من و شهيد به حساب آمد و هميشه از آن سفر به خوشي ياد مي كرد.
خاطراتی از شهید محمدرضا رضایی

الهی رضاً برضائک

همه بچه ها روی زمین دراز کشیدند . شهید محمدرضا رضایی هم روی زمین دراز کشید و من هم در پایین پای او که کمی گودتر بود دراز کشیدم و سرم را روی پای او گذاشتم در آن لحظات دائماً این ذکر را می گفت: الهی رضاً برضائک داشتم به او نگاه می کردم که در یک لحظه یک گلوله به قلب آن شهید اصابت کرد و در دم به شهادت رسید.
به مناسبت سالروز «شهادت»

نوجوانی که برای رفتن به جبهه گریه می کرد!

چطوری میخواهی به جبهه بروی شهید عبدالله درحالی که گریه میکرد مرتب اسرار میکرد و یک صفحه کاملا سفید دردست چپ و یک خودکار دردست راست داشت و با چشم گریان منتظر بود که پدرش رضایتنامه بنویسد دراین مرحله موفق به گرفتن رضایتنامه نشد سپاه و بسیج هم آن روز نیرو اعزام نکردند در آن شب بود که تلویزیون صحنه ای ازجبهه ها را نشان میداد .
یادی از شهدای انقلاب

خاطره ای از شهید اسدی عرب/مبارزی با سلاح فرهنگ

شهید «غلامرضا اسدی‌عرب» دانشجوی دانشسرای مقدماتی گرگان بود که با سخنرانی‌های آتشین خود در آگاهی‌بخشی مردم منطقه نقش بسزایی داشت...
خاطره ای از جانباز«حمید خمبر»

شهید گلستانی که با کیسه گونی خودرا به جبهه رساند

بعد از چند روز که ما برای بردن تدارک به شهر آمدیم، پیش غلام تشکری هم رفتیم، خیلی گریه کرد و مدام از ما می خواست که او را هم ببریم خط و به ما می گفت: فقط یک دور خط رو ببینم...
تازه‌ها
طراحی و تولید: ایران سامانه