برادر شهید «سیف الله قاسمی» میگوید: شبها به خیابان میرفتیم تا بر در و دیوار شعار بنویسیم. وقتی ما شعار نوشتنمان تمام میشود فرار میکردیم، اما او بعد از فرار ما تازه شروع به نوشتن میکرد و به تنهایی مینوشت به او میگفتیم سیف اله چرا نمیآیی؟ با روحیهای بسیار باز جواب میداد باید بمانیم و ادامه دهیم تا این انقلاب پیروز شود. وی روحیهای مذهبی، خداپرست داشت.