کتاب میگ و دیگ

کتاب میگ و دیگ

قرص «نمی‌دانم» به خورد نیروهایت دادی؟

به منطقه جنگی آمده بود و دنبال فرمانده گروهان تازه‌وارد می‌گشت تا محل استقرار نیروها را نشانش دهد اما از هر کس می‌پرسید فرمانده‌ات کیست، می‌گفت: «نمی‌دانم!»‌

در مفاتیح دعای «حشرات» داریم؟

یکی از بچه‌زرنگ‌های جبهه بود و از چیزی نمی‌ترسید؛ به جز حیوانات موذی.  اما روزی ترسش به یکباره درمان شد. وقتی از او دلیلش را پرسیدند، گفت: «دعای حشرات خوانده‌ام.»

گوسفندها شیمیایی نمی‌شوند!

خلبانان هوانیروز از اسارت بعثی‌ها آزاد شده بودند و فرمانده دستور داده بود دو گوسفند برای قربانی کردن پیش پای آن‌ها تهیه شود. اما بعثی‌ها آن منطقه را بمباران شیمیایی کردند. وقتی فرمانده بالای سر گوسفندها رفت، با صحنه عجیبی روبرو شد.

صحنه‌هایی عجیب در شبی که مهمان سنگر گروه دیگری بودیم

یکی از رزمندگان دوران دفاع مقدس تعریف می‌کند: «شبی از خستگی مجبور شدیم در سنگر یک گروه رزمنده دیگر بخوابیم‌. صبح که از خواب بیدار شدیم صحنه عجیبی دیدیم.»
طراحی و تولید: ایران سامانه