بعد از صاف شدن هوا برادري را ديدم که دست راستش قطع شده و تفنگ را به دست چپ گرفته و فرياد مي زند الله اکبر برويد جلو. مي رويم کربلا. برادر ديگري دست چپش قطع شده بود که تنها قسمتي از آستين لباسش آنرا نگه داشته بود ، بعد دکمه آستين را باز کرد و دست خود را بر زمين انداخت مي گفت: من مي خواهم به جلو بيايم...
در ميان راه کاظم فتاحي را ديدم که حالتي غمگين داشت قدمهاي سنگيني را بر مي داشت . قيافه ها هرگز به انسان شبيه نبود تمام هيکلمان زير خاک شده بود کمي که راه آمديم ديدم يکي از برادران روي زمين افتاده و سر ندارد از روي حسرت به او نگاه کردم و دو دست و پا هم آنجا بود بعد کاظم گفت: (بيا غصه نخور اين احمد است که مي گفت: دوست دارم مثل حسين شهيد شوم عاقبت همين طور شد بي سر شهيد شد)
اگر خدا خواست دست مزد و عامل امپرياليسم يعنى صدام رابه سهم خود قطع نمايم. تا تجربه اى باشد براى ساير مزدوران كه ديگر هيچگاه اين فكر هم به مغزشان خطور نكند كه به اين سرزمين شيران حمله كنند.
شهید عبدالحمید مرحمتی خبرنگار روزنامه جمهوری اسلامی و شهید جلال نوبهار خبرنگار روزنامه های اطلاعات و جمهوری اسلامی فعالیت های شایانی داشته اند و علاوه بر خدماتی که در عرصه جنگ نرم و با اسلحه قلم انجام دادند مرد میدان جنگ مستقیم با دشمن نیز بودند .
برادرم: حال كه من نتوانستم با زنده بودنم تو را كمكى كرده باشم و تو را بسوى امام زمان مهدى (عج) بكشانم اميدوارم كه با مرگ خود تو را بسوى امام زمان بكشانم...
او عشق به سیدالشهدا را با شير مادر در کودکي به جان پذیرفته و همواره عشق به حضرتش کشتی نجات و چراغ راهش بوده است که اين معني در وصيتنامه اش به کرات عنوان شده از آن جمله مي نويسد: «مگر مي شود که پيرو شيعه حسين (عليه السلام) باشيم و عاشق شهادت نباشيم .»
امروز پس از گذشت چند سال بايد از خود سئوال كنم و سئوال كنیم كه براى انقلاب چه كرده ايم؟! آيا براستى رضايت خالق را جلب كرده ايم؟ آيا خون پاك شهدا را پاس داشته ايم؟ آيا وارثان حقيقى براى سفارشهاى آنها بوده ايم و به وصيت آنها عمل كرده ايم؟
من تا آخرين نفس در برابر خصم مي ايستم و تسليم نخواهم شد تا اگر چه در زنده بودنم نتوانستم خدمتي به اسلام عزيز بکنم مي روم تا شايد با خون ناقابلم بتوانم خدمتي به اسلام اين دين زنده و جاويد کنم.
با تشکيل جهاد سازندگي از اولين کساني بود که وظيفه خود دانست در جهاد سازندگي شروع به خدمت کند و سپس با شروع جنگ تحميلي با گروهي ( از طرف جهاد سازندگي )عازم جبهه شد.