«گفتم چرا غذا نمیخورید. گفت همین نان و ماست خوبه. علامه مجلسی مدتها نون خشک میخورد تا به شیعیان بگه با نون خشک هم میتونن زندگی کنن و دنبال حرام نرند ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات سید آزادگان، شهید «حجتالاسلاموالمسلمین سیدعلیاکبر ابوترابیفرد» است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۹۲۵۵۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۳/۱۰
«حدود ۴۰۰ اسیر پشت سرش میدویدند. بعد از مدتی یکی یکی از نفس میافتادند. آخر سر فقط خودش میماند که هنوز با قدرت میدوید ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات سید آزادگان، شهید «حجتالاسلاموالمسلمین سیدعلیاکبر ابوترابیفرد» است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۸۷۰۰۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۲/۰۲
«روزی که حاجآقا را از اردوگاه بردند. تنها شدیم. همه گوشهای کز کرده ناراحت بودند. هر وقت کم میآوردیم، میرفتیم پیش ایشان، حالا که نبود، انگار تازه اسیر شده بودیم ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات سید آزادگان، شهید «حجتالاسلاموالمسلمین سیدعلیاکبر ابوترابیفرد» است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۸۱۸۰۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۹/۱۸
«پیرمردی که خلقوخوی تندی داشت با عصبانیت رفت پیش حاجآقا. گفت شنیدم مخالف نماز جماعتی، چنین روشی از شما که یک روحانی هستی درست نیست. حاجآقا لبخندی زد و با خوشرویی پرسید فضیلت نماز جماعت بیشتره یا جهاد در راه خدا ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات سید آزادگان، شهید «حجتالاسلاموالمسلمین سیدعلیاکبر ابوترابیفرد» است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۸۰۲۲۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۸/۲۸
«سال ۶۱ در موصل برایمان سخنرانی کرد. گفت ما باید به اسرای کربلا اقتدا کنیم و خط اونا رو دنبال کنیم ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات سید آزادگان، شهید «حجتالاسلاموالمسلمین سیدعلیاکبر ابوترابیفرد» است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۷۷۲۷۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۱۴
«یاسر را خوابانده بود روی زمین. یادداشتی برایم گذاشته بود «من رفتم ده روزه. دوهزار تومان هم برای شما گذاشتم. ده روز برمیگردم. ایشان رفتند و برگشتشان ده سال طول کشید. دقیق ده سال ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات سید آزادگان، شهید «حجتالاسلاموالمسلمین سیدعلیاکبر ابوترابیفرد» است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۷۵۵۴۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۲۱
«همین که دعا شروع میشد بیقرار میشد و تا آخر دعا گریه میکرد. گریههای او من را هم منقلب میکرد گاهی دعا را قطع میکردم تا قدری آرام شود ...» ادامه این خاطره از سید آزادگان شهید «حجتالاسلاموالمسلمین سیدعلیاکبر ابوترابیفرد» را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۷۲۳۳۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۴/۲۷
«هیچوقت سرش خلوت نمیشد. همیشه یکی بود که باهاش کار داشته باشه. برای همین از قبل قرارمان را با حاجی هماهنگ میکردیم. یک بار یکی از بچهها که تعادل روحی هم نداشت میخواست حاجآقا را ببیند. او به عراق پناهنده شده بود ...» ادامه این خاطره از سید آزادگان شهید «حجتالاسلاموالمسلمین سیدعلیاکبر ابوترابیفرد» را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۶۸۰۴۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۲/۲۳
«یکی از بچهها گفت با حاجآقا کاری داری؟ گفتم آره. گفت میشه فردا بیای؟. حاجی دو شبه که نخوابیده. گفتم چرا؟ گفت سوت داخل باش رو که میزنن تا دیروقت جوابگوی بچههای تو اتاقه ...» ادامه این خاطره از سید آزادگان شهید «حجتالاسلاموالمسلمین سیدعلیاکبر ابوترابیفرد» را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۶۶۱۷۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۱/۱۸