خاطرات شهید علی عربی

خاطرات شهید علی عربی
قسمت سوم خاطرات شهید وحدت «علی عربی»

من دردودل می‌کردم، اما صدایی از او نمی‌آمد

همسر شهید «علی عربی» نقل می‌کند: «آن‌ها بار دیگر مرا بردن کنار تابوت. در گوشش با او دردودل کردم، اما فقط من حرف می‌زدم و هیچ صدایی از او نمی‌آمد. دلتنگ و خسته شدم.»
قسمت دوم خاطرات شهید وحدت «علی عربی»

اگر پذیرفتیم مسلمانیم، باید مسلمانی کنیم

همسر شهید «علی عربی» نقل می‌کند: «پیش خودم فکر کردم با چنین همسری که احکام دین این قدر برایش مهم است، می‌توانم کنار بیایم؟ وارد زندگی که شدیم، جواب سؤالم را گرفتم. به من یاد داد که اگر پذیرفتیم مسلمان هستیم، باید مسلمانی کنیم.»
قسمت نخست خاطرات شهید «علی عربی»

شهادتش ثمره مداومتش بر خواندن زیارت عاشورا بود

مادر شهید «علی عربی» نقل می‌کند: «زیارت عاشورا و زیارت امیرالمؤمنین را خیلی زیاد می‌خواند. صبح جمعه هر هفته حتی بعد از ازدواجش که می‌آمد سمنان، می‌رفتیم مسجد المهدی دعای ندبه. فکر می‌کنم به خاطر توجه زیادش به این دعا‌ها بود که خداوند شهادت را نصیبش کرد.»
طراحی و تولید: ایران سامانه