خاطرهای از شهید «غلامعباس عفیفه»
خواهر شهید تعریف میکند: «مادرم در آن روز خیلی ناراحت بود و مرتب دعا میکرد که خدایا جا پر شود تا نتوانند بچه من را به جبهه ببرند. آخر دعایش مستجاب شد و او را نبردن ولی از آن جا که او عشق به شهادت داشت بعد از چند سال در نیروی دریایی ارتش ثبتنام کرد و ...»