شهید جمعه بذرافشان خیرآباد

شهید جمعه بذرافشان خیرآباد
خاطره‌‌ای از شهید «جمعه بذرافشان خیرآباد»

تا آخرین قطره خونم برای دفاع از میهنم تلاش می‌کنم

پدر شهید تعریف می‌کند: شهید می‌گفت: «اگر حالم کمی خوب شود دوباره به جبهه می‌روم و برای دفاع از میهنم تلاش می‌کنم و تا آخرین قطره خونم برای کوتاه کردن دست دشمنان از کشور عزیزم می‌جنگم.»
خاطرات شفاهی همسران شهدا؛

بعضی شب‌ها خوابش را می‌بینم

همسر شهید «جمعه بذرافشان خیرآباد» می‌گوید: «یک سالی می‌شد که اسمش رو نوشته بود اما رئیسش نمی‌گذاشت بره، چون علاوه‌بر دو تا بچه شیرخوار یکی هم تو شکمم داشتم، تا اینکه سال بعدش مجبور شدن بفرستنش. می‌گفت اگر برنگشتم مواظب بچه‌ها باش. برای ده روز به مرخصی اومد و روز نهم برگشت. از طرف اداره‌اش در بندرعباس تماس گرفتند که شهید بذرافشان شهید شده است، ترکش به شکم و شانه‌اش خورده بود. بعضی شب‌ها خوابش را می‌بینم، میگه علت ناراحتی‌ت چیه، میگم ناراحت نیستم، بعد می‌بینم بالای سرم نشسته.»
زندگی‌نامه شهید «جمعه بذرافشان خیرآباد»

خصوصیات اخلاقی و انسانی والایی داشت

نوید شاهد استان هرمزگان زندگینامه شهید والامقام «جمعه بذرافشان خیرآباد» را برای علاقه مندان منتشر نمود.
طراحی و تولید: ایران سامانه