شهید «حمیدرضا دانشمند» در وصیتنامه مناجات گونهاش نوشت: «خداوندا، تو را سپاس میدارم که حیات و عمرمان را همزمان با عمر نائب امام زمان قرار دادی و ما را از کفر و ستم هدایت نمودی و به صراط مستقیم و از ظلمات به نور هدایت فرمودی.»
پدر شهید تعریف میکند: با توجه به اینکه ما خانوادهای مذهبی بودیم، محمد را از 6 سالگی به مسجد میبردم. خیلی دوست داشت مثل خودم پیشنماز شود و همیشه میگفت: «وقتی بزرگ شدم دوست دارم پیشنماز شوم...»
شهید «حمیدرضا دانشمند»، یادگار محمدعلی یکم تیرماه ۱۳۴۳ در تهران چشم به جهان گشود. با شروع جنگ تحمیلی به جبهه اعزام شد و پس از دلاوریهای فراوان بیست و دوم دی ماه سال ۱۳۶۵ در پاسگاه زید عراق به شهادت رسید. در ادامه تصاویری از این شهید گرانقدر را مشاهده میکنید.
گوشه هایی از وصیت نامه شهدای خوزستان جهت شرکت در انتخابات؛
چه زیبا شهید حسین ناجی در وصیتش برایمان نوشت: «هر كاری از دستتان برآيد براي جمهوری اسلامی و در راه رضاي خدا انجام دهيد و بدانيد كه ما «آگاه عامل» می خواهيم نه «آگاه كاهل» كه در گوشهای بنشيند و تنها انتقاد کند.»در ادامه گوشههایی از وصیت نامه شهدای خوزستان جهت شرکت در انتخابات ریاست جمهوری برای مخاطبان منتشر می شود.
شهید «جمشید خداویسی»، یادگار محمدعلی و گلاندام دهم شهریور ۱۳۴۵ در شهرستان ری به دنیا آمد. با شروع جنگ تحمیلی به جبهه اعزام شد و پس از دلاوریهای فراوان نهم آبان ۱۳۶۵ به شهادت رسید. در ادامه تصاویری از این شهید گرانقدر را مشاهده میکنید.
«مورچههای زیادی از لباس حسن بالا میرفتند و من که بسیار دوستش داشتم نتوانستم تحمل کنم سریعا خودم را به او رساندم و شروع کردم به تکاندن مورچهها! اما او نگذاشت و گفت: مادر جان! نکن این کار رو! من الان چند دقیقهای در آفتاب مینشینم تا مورچهها خودشون ول کنن و برن!اینطوری که تو آنها را میتکانی که کشته میشوند...» در ادامه خاطره این شهید والامقام را از زبان فرزند شهید در نوید شاهد بخوانید.
شهید حسن پورمحمد قالوندی متولد شهرستان دزفول و از شهدای بسیجی هشت سال جنگ تحمیلی است که عکسهای به جا مانده از وی توسط پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد خوزستان منتشر میشود.
شهید «مجید سلمانیان» آورده است: « اگر خداوند این نعمت را به من داد، هیچ ناراحت نباش، یک موقع ناشکری نکنی که خداوند از شما ناراحت بشود، من وقتی شهدا را میبینم هوس میکنم و از خدا میخواهم من را نیز در صف شهدا قرار دهد.»
«لحظه های خاص و به یاد ماندنی بود. هر کدام از بچهها وصیت و سفارشی به خانواده و رفقایش داشت. آخرین نفری که سوار شد، حسن پورمحمد بود. روی رکاب ماشین ایستاد و با صدای بلند و رسا گفت: «ای مردم! ما میرویم اما شما مساجد را خالی نگذارید...»در ادامه خاطره این شهید والامقام را از زبان همرزم شهید«حاج غلامرضا قربانی»در نوید شاهد بخوانید.
مادر شهید «محمدابراهیم حسن آبادی» نقل میکند: «وقتی برف زیاد میبارید و راه مردم بسته میشد، راه را باز میکرد، در پی حل مشکلات دیگران بود و هرچه در توان داشت برای رفع گرفتاری مردم انجام میداد.»
شهید «رضا ارجمندنیا» در وصیتنامهاش نوشته است: پستى دنيا و آلودگى اهلاش به گناه، ديگر بر هيچ كس پوشيده نيست و حقانيت وعدههاى خداوندى، به روشنى روز است.