شهید «محمد حسین نامدار محمدی» در وصیت نامه خود آورده است: اگر در میدان نبرد کشته شدم مانند دیگر شهدا با همین لباس سپاه به خاک بسپارید و در روی کفنم آرم سپاه را بدوزید که بدانند من پاسدار اسلام بودم و بخاطر اسلام کشته شدم.
ما را هرگز فراموش نكنيد. انگار كلامش نويد بود كه مي گفت: ما هستيم كه شفا دهنده شما هستيم. شما ها را نجات خواهيم داد يعني اگر آنها فراموش شوند از فيض فضيلت آنها بي بهره خواهيم شد .
ای برادران از من راضی باشید. ای دوستان و ای برادران پاسدار اگر از من بدی دیده اید ببخشید و مرا حلال کنید. ای مردم شهید پرور ایران این منافقین را از ریشه بر کنید تا فساد نکنند و ضربه به انقلاب نزنند و این گران فروشان را که می خواهند بازار سیاه درست کنند نگذارید، و ناراحت نباشید که فرزندتان به جبهه می رود با خوشحالی آنان را به جبهه بفرستید.
در قسمتی از وصیت نامه « شهيد نعمت مهدي نژاد» آمده است : پشتيبان رهبر انقلاب امام خميني و دولت جمهوري اسلامي باشید و از هر كس كه در خط امام مي باشد حمايت كنند.
نوید شاهد آذربایجان غربی : یوسف فرجی ، دوم شهریور 1338، در روستا باروق از توابع شهرستان میاندوآب چشم به جهان گشود. تا پایان دوره متوسطه در رشته ریاضی درس خواند و دیپلم گرفت،به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت. هشتم اسفند 1362، در دزفول بر اثر اصابت گلوله به سر شهید شد. مزار او در زادگاهش واقع است.
از جمله وصيت «شهيد یوسف فرجي» اين بود كه : پيرو ولايت فقيه باشيد و امام را تنها نگذاريد و به مادر و خواهرانم تأكيد مي نمايم حجاب خود را حفظ كنند و در نبود من گريه و زاري نكنند.
این مصیبت ها و سختی ها زودگذر و تمام شدنی است ولی به پاداش این جانفشانیها و فداکاریها بر نعمت های ابدی بی پایان خداوندی خواهید رسید و برسریر کرامت و بزرگواری تکیه خواهید زد.
پاسدار شهید عبدالجلیل محمدی حقیقی در سال ۱۳۴۶ در گناوه دیده به جهان گشود.در مراسمات مذهبی شرکت فعال داشت او برای دفاع از انقلاب عازم جبهههای نور علیه ظلمت گردید، که سرانجام در مورخه ۱۳۶۴/۱۱/۲۸ در عملیات والفجر ۸ مفقود گردید .
به عنوان پاسدار وظیفه در جبهه حضور یافت. بیست و نهم دی 1365، در شلمچه بر اثر اصابت ترکش توپ به صورت، شکم و دست، شهید شد.مزار او در گلزار شهدای امامزاده عبداله شهرستان زادگاهش واقع است.
آن عزیزانی که رفتند وظیفه خود را همچون مولا و سرورشان حسین ابن علی (ع) انجام دادند و جنگیدند و حسین وار به شهادت رسیدند و سلاح خونین و آتشین خود را به ما سپردند.
آخرین مکان روستای آببارهی سقز بود. مردم روستا وقتی عکس محمدرضای شانزده ساله را دیدند پرده از راز شهادت او برداشتند. ضد انقلاب سرش را بریده و بدنش را دفن کرده بودند