شهید «سیدمحمد برزگری» از شهدای دوران دفاع مقدس است. او در وصیتنامه اش مینویسد: «وصیتم سخن از عشق است؛ عاشقی پرواز بهسوی ملکوت؛ پرواز از این دارفانی به آن دارباقی است.» ادامه این وصیت نامه را در نوید شاهد بخوانید.
شهید «ابراهيم باقری» از شهدای دوران دفاع مقدس است. او در وصیتنامهاش نوشته است: «پدرو مادرم! به خدا عاشق شهادت هستم و افتخار میکنم که إنشاءالله در روز قیامت مرا رو سفید نموده و ببخشاید.»
مدیرکل بنیاد شهید و امور ایثارگران استان البرز بیان کرد:
مدیرکل بنیاد شهید و امور ایثارگران استان البرز بیان کرد: «شهدای معلم از دیگر اقشار عزیز جامعه هستند که به همه ما و جامعه اسلامی رسم شهادت و پایمردی آموختند.»
شهید «مسعود بابا» از شهدای دوران دفاع مقدس است. او در وصیتنامهاش نوشتهاست: «تا حال من مرده بودم و اين لحظه كه آغاز جهاد و شهادت است اين احساس را در خود ميبينم كه تازه دارم متولّد میشوم و زندگى جاودان خود را آغاز میكنم.»
محمودی سرپرست بنیاد شهید شازند در دیدار با خانواده شهید ناصر بختیاری گفت:« با مطالعه خاطرات و وصایای گهر بار شهدا ما پی به بصیرت بالای آنان و درک صحیح از مقام والای ولایت فقیه می بریم؛ آنان به راستی سرباز ولایت بودند. چه شایسته است که سعی کنیم همه مثل این انسانهای بزرگ باشند. »
خواهر شهید «عبدالرحیم شریفینیا» در گفتوگو با خبرنگار نوید شاهد البرز بیان میکند: «آخرین بار که به دیدار من آمده بود او را غمگین دیدم علتش را پرسیدم؟ گفت: به پابوس امام هشتم علیه السلام رفتم و از حضرت خواستم که شهادت نصیبم شود، چند ماهی از شهادت دوست و همرزمش؛ خسرو میشانیفر میگذشت و این امر او را بیقرار کرده بود. تکاپوی روحش، دیگر اجازه نمی داد که در قفس تن آرام گیرد.» ادامه این گفتوگو را در نوید شاهد بخوانید.
در زندگی نامه شهید علی ابوالقاسمی می خوانید: شهید ابوالقاسمی بعد از بیست و سوم ماه مبارک رمضان باز در بسیج سپاه نام نویسی کرد و به جبهه آبادان اعزام گشت و باز به کوت شیخ رفت و به دیگر رزمندگان پیوست.
در گفتوگو با یک معلم، محقق و پژوهشگر مطرح میشود؛
یک معلم و پژوهشگر بیان کرد: «نگاشتن کتاب حاضر فضل خداوند متعال برمن بود و نظری که از سوی امام خمینی رضوان الله تعالی علیه معطوف من بود و این را در قبل، حین و بعد از اتمام کتاب به عینه دیدم و با تمام وجود حس کردم و از همهی کسانی که این مصاحبه را می خوانند می خواهم نیت خوب و اخلاص را در زندگی سرلوحه خود قرار دهند.»
هجدهمین جشنواره ملی «ره آورد سرزمین نور» با موضوع راهیان نور و دفاع مقدس در چهار بخش حرفهای، مردمی و بخش ویژه رزمندگان و شهدا و بخش بین الملل برگزار می شود.
مادر معلم شهید "رفیع فروزنده" در روایت از فرزندش می گوید: ربیع بچه نماز خواندن و روزه داری بود دست مردم را می گرفت. وقتی به او میگفتم: ازدواج کن! میگفت: عروسیام در جبهه و بچههایم هم در سنگر هستند. دو ماه بعد از سربازی اش در جبهه شهید شد.
نوید شاهد البرز در آخرین جمعه ماه رمضان که به نام «روز قدس» نامگذاری شده است تفحصی در کلام گوهربار شهدای استان البرز داشته و گزیده وصایای آنها که به قدس اشاره داشته اند را تقدیم مخاطبان خود می کند.
شهید «حبیب احمدی پور» از شهدای دوران دفاع مقدس است. در روایت از این شهید آمده است: «وقتی که به خدمت زیر پرچم در بلندای قامت یک سرباز سربلند و سرافراز دل سپرد و بیست ماه در جبهه جنگ، خطر آتش و گرما و دوری و محرومیت را به جان خرید و نترسید، نگریخت و نلرزید ... تا روزی که سرو قامت در عملیات بزرگی والفجر ۸ و کناره نهرعنبر بر خاک افتاد.»
«منوچهر صالحی صمدی» در وصیتنامه خود میگوید: «خدایا راضیام به رضای تو اگر قطره خونم که در راه تو ریخته می شود میتواند در راه تحقق آرمانهای عالیه اسلامی و انقلابی مثمر ثمر واقع شود.»
«توران خیری» در خاطراتش از شهید «سید حیدر کاظمی» می گوید: روز پنجم اردیبهشت سال 62 سید از خانه بیرون رفت و بلافاصله بمباران شروع شد و من بی اختیار بیرون رفتم و از همه می پرسیدم: سید رو ندیدی؟
پدر شهید «محمود مقصوديان» میگوید: «از جبهه برای ما نامه نوشته بود و شعری که بوی شهادت میداد. به مادرش گفتم: «پسرت دیگر برنمی گردد.» ادامه این روایت را در ویدئو ببینید.
مادر شهید «محمدرضا خداپرست» می گوید: «پسرم سرباز بود که جبهه رفت. می خواست سربازی اش تمام شد ازدواج کند که شهید شد. در آخرین دیدارمان چهرهاش خیلی نورانی بود.» ادامه این روایت را در فیلم دنبال کنید.
در خاطرات شهید سعادت ید الله باقری می خوانید: شهید باقری تعدادی از سربازان یگان را تشویق به روزه گرفتن می نماید كه بلافاصله درجه دار مزبور« شهید باقری» به دفتر من احضار و پس از نصیحت و تذكرات لازم درمورد تصمیمی كه داشت وضع حساس و موقعیت فعلی مملكت به وی گوشزد و او را از روزه گرفتن منصرف نمودم.
مادر شهید «محمدرضا کریمیان» میگوید: «شانزده ساله بود که به جبهه رفت. خودم او را فرستادم. فامیل ناراحت بودند و می گفتند: چرا اجازه دادید برود؟! گفتم: ما به خونخواهی اماممان حسین حسین میکنیم. باید عمل کنیم که پیرو حسینیم.» ادامه این روایت را در فیلم ببینید.