برای روزه گرفتن خیلی ما را اذیت می کردند ، بنده خدا شهید محمد تندی خدایش بیامرزد به خاطر اینکه همیشه سحری را مخفیانه در زیر پتو میل می خورد و مخفیانه روزه می گرفت تا اینکه یک روز ماموران بعثی فهمیدند بردنش بیرون زیر آفتاب داغ تیر ماه عراق که هر روز یک الی دوسات نگاه کند به آفتاب ، چون جرمش این بود که در غیر ماه مبارک رمضان روزه می گیرد.
وقتی از تشییع پیکر شهید به منزل آمد تا صبح کنار بخاری با همان لباسها در فکر رفته و می گفت من هم هرچه زودتر باید به جبهه بروم. اطرافیان به او می گفتند که پسرجان فکر مادرت را نمی کنی؟ او می گفت: مگر مرا در قبر مادرم می گذارند که من به فکر او باشم. هر کس باید پاسخگوی اعمال خودش باشد. من در پیشگاه خدای خودم مسئولم و باید جواب بدهم. اگر دشمن به ناموس ما حمله کرد جواب خدا را چه بدهیم؟ اگر کربلا را بگیرند ما چگونه سرمان را در جامعه بلند کنیم؟
سردار شهید سید حسین زاده بیستم فروردین 1346 در بجنورد دیده به جهان گشود وی به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت که در نهایت سی و یکم اردیبهشت ماه 1365 با سمت معاون اطلاعات در عملیات قلاویزان توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت ترکش به سر و دست به مقام شهادت نائل گردید.
هرگز از نثار خون خود در راه اسلام دريغ نورزيد و جز خط اسلام كه همان خط انبياست به احزاب ديگر نگرويد و در راه خدا جهاد كنيد كه خدا جهادگران را دوست مىدارد.
شهید مرتضی رحمانی دوم اردیبهشت 1344، در یکی از روستاهای توابع شهرستان بجنورد به دنیا آمد. پدرش علی اصغر نام داشت . شهید کشاورز بود وی به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور یافت و در نهایت هجدهم شهریور 1364 ، با سمت تکاور در سیدکان عراق به شهادت رسید .پیکرش مدتها در منطقه بر جای ماند و پس از تفحص ، در گلزار شهدا زادگاهش به خاک سپرده شد.
شهید سید حسن امامی فرد بیست و نهم فروردین 1345 در شهرستان بجنورد دیده به جهان گشود پدرش سید حسین نام داشت وی از طریق بسیج در جبهه حضور یافت ، و در نهایت سوم بهمن 1366 با سمت تخریب چی در ماووت عراق بر اثر اصابت ترکش به سر به مقامم شهادت نائل گردید. مزار او در گلزار شهدا انصارالحسین زادگاهش قرار دارد . ناگفته نماند برادرش میرعلی و سید رضا نیز به شهادت رسیده اند .
روز شمار /شهدا استان خراسان شمالی /بیست وهفتم فروردین
شهید سهرابی هفتم خرداد 1340 در یکی از روستاهای توابع اسفراین دیده به جهان گشود پدرش قاسمعلی نام داشت . شهید به عنوان افسر ژاندارمری در جبهه حضور یافت و در نهایت بیست و ششم فروردین 1365 با سمت فرمانده گروهان در خوزستان بر اثر اصابت ترکش خمپاره به مقام شهدات نائل گردید.
شهید علی اکبر خانکانلو هفتم بهمن 1340، در یکی از روستاهای توابع شهرستان اسفراین دیده به جهان گشود پدرش علی اصغر نام داشت و به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت و در نهایت بیست و چهارم فروردین 1362، با سمت فرمانده تیپ هجده جوادالائمه در فکه توسط نیروهای عراقی به شهادت رسید.پیکر این شهید والا مقام مدتها در منطقه برجای ماند و پس از تفحص در زادگاهش به خاک سپرده شد.
هميشه خنده هاي شهيد در ذهن من است يادم مي آيد با من و دخترش حرف مي زد و مي خنديد. وقتی ساکش را بعد از شهادتش آوردند وصیت نامه پیراهن خونی اش درون ساک بود .
محسن و علی دودوست جهادگری که نمونه کامل رزمنده های بودند تا با صلاح ایمان بر جنگ خصم بروند . آنها با حالتی روحانی از شهرو دیارشان خداحافظی کردند تا پشت پا به تمام مادیات دنیا بزنند و مسافر وادی عشق شوند.
خلاصه: یادم می آید زمانی که من هنوز سواد نداشتم به من از داخل کتابهای مذهبی که می خواند شعر یاد می داد که شعرش این بود : من شهیدم من شهیدم به کام خود رسیدم . من در اولین روز مدرسه سر صف این شعر را خواندم و این همیشه در ذهنم است .