روایت حاج حسین توکلی از شب های کربلای شلمچه
حرکت کردیم از اروند صغیر عبور کردیم رسیدیم به ورودی خط خودمون که شهید حاج ستار ابراهیمی و شهید گنجی رو در مقر گردان زیارت کردیم و مقداری رو خط توجیه شدیم. من یه جایی از خط رفتم سری باز به شهید آقاجانی و مساوات و شهید موسوی و شهید مهربان و محمدی زدم گفتن کجا میری؟ گفتم میریم نوک خط مقداری آتش بریزیم. که یهویی همه شاکی شدن گفتن بابا میری خط رو شلوغ میکنی و در میری و دشمن آتشش رو میریزه رو سرما.