مادر شهید «محمد کرمعلی» در روایت از سالها چشم انتظاری می گوید: «پنجوین را که گرفتند، گفتند: محمد به احتمال زیاد اسیر شده است.اسرا آمدند اما محمد نیامد آنجا بود که دانستم محمد شهید شده است.»
زهرا «حاجبابا» مادر شهید«محمد کرمعلی» از شهدای دوران دفاع مقدس در روایت از فرزندش بیان میکند که وقتی به دنیا آمد مثل ماه نورانی بود. از خاطرات کودکیاش به یاد دارم یک بار برای کفشدوزکی که مرده بود گریه میکرد.»