خاطرات شهید علی اکبر تیموری

خاطرات شهید علی اکبر تیموری

نمی‌خواست وقت رفتن به من و پدرش پشت کند

مادر شهید «علی‌اکبر تیموری» نقل می‌کند: «دستم را کشیدم تا نبوسد. اخلاقش یک جوری شده بود. می‌دانستم حتما دستم را می‌بوسد، اگر کنار نبرم. رفت توی حیاط. با پدرش ایستاده بودیم تا علی‌اکبر برود. او بدون برگشتن رفت تا جلوی در ...» نوید شاهد سمنان در سالگرد شهادت، در دو بخش خاطراتی از این شهید گرانقدر را برای علاقه‌مندان منتشر می‌کند که توجه شما را به قسمت نخست این خاطرات جلب می‌کنیم.
طراحی و تولید: ایران سامانه