برگی از خاطرات دفاع مقدس؛
«ناگهان صدای انفجار و موشکباران شهر، گوش فلک را کر کرد. به فاصله چند ثانیه حال و هوای شهر دگرگون شد. گردوخاکی از کوچهها برخاسته بود که چشم چشم را نمیدید. گرومپ گرومپ موشکها در جای جای بانه بر زمین مینشستند و صدای ممتد تیراندازی و انفجار یک لحظه هم متوقف نمیشد ...» ادامه این خاطره از «منوچهر مهجور» یکی از فرماندهان دوران دفاع مقدس را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.