نویدشاهد - صفحه 179

آخرین اخبار:
نویدشاهد

نگاهی به زندگی نامه شهید حاج محمود نیکو منظر

وی در سال 1319 در شهر همدان متولد شد. ده ساله بود که پدرش را از دست داد و با مشقت فراوان، تحصیلات خود را تا اخذ دیپلم به پایان رساند. در سال 1343 به استخدام اداره تعاون و امور روستاها در آمد و از سال 1345، فعالیت های مذهبی سیاسی خود را آغاز کرد.

همیشه قسمت ما ...

غریبه آمده بودی، غریبه تر رفتی / به دخترت همه گفتند: تو سفر رفتی / مگر نه اینکه سفر می روند برگردند
یادواره;

یادواره ۱۳ شهید شهر دوراهک برگزار شد

یادواره ۱۳ شهید شهر دوراهک و مراسم سالگرد ارتحال امام (ره) با حضور خانواده معظم شهدا و اقشار مختلف مردم و مسئولان در حسینیه ابوالفضل این شهر برگزار شد.

یک لنگه از پاهایتان در دشت جا مانده

از آخرین پوتین فقط یک رد پا مانده / یک تانک در ابهام مشتی رمل جا مانده / از حاجی و میدان مین و سنگر و ترکش

همیشه حرف دلش حرف درد مردم بود

کسی که غربتش آیینه را تکان می داد / به یاس ها چه صمیمانه آشیان می داد / همیشه حرف دلش حرف درد مردم بود

با سرفه هایی خشک پنهان شعرمی خواند

باران که می بارید گلدان شعر می خواند / دل با خودش در زیر باران شعر می خواند / مادر لباس کهنه ای را وصله می کرد
نگاهی به خاطرات و سیره سردار شهید بهروز دینوی‌ زاده در گفتگو با خواهر شهید

یک ماه بعد از شهادتش پدر شد

بارزترین صفت بهروز همان خوش‌خلقی و مدارایش با دوستان و آشنایان بود. با اینکه ذره‌ای از مواضع برحق خودش هرگز کوتاه نمی‌آمد، اما کرامت انسانی را به خوبی نگه می‌داشت. الان که 34 سال از شهادتش می‌گذرد، هنوز هم با حسرت می‌گویم چه بد است که نداریمش.

لبریز داغ ها

سرشار از کبودی و لبریز داغ ها! / هم صحبت قدیمی این کوچه باغ ها! / بعد از تو شانه های ستبر درخت شد

فراخوان سومین جشنواره ملی فیلم ایثار + ثبت نام اینترنتی

سومین جشنواره ملی فیلم ایثار با محوریت ایثار اجتماعی در دو بخش «فیلم نامه» و «فیلم 120 ثانیه ای» برگزار می شود.
مصاحبه;

مصاحبه با جانباز هفتاد درصد عبدالله رهنما

جانباز هفتاد درصد جنگ تحميلي عبدالله رهنما یکي از مردان ساعي است كه مي تواند الگوي خوبي براي نسل جوان باشد. او در حالي كه در یکي از جبهه هاي جنگ هر دو پا و یکي از دستانش را از دست داده، اما هيچ گاه اميدش را از دست نداد و با وجود آنكه در هنگام مجروح شدن تا كلاس دوم راهنمايي بيشتر درس نخوانده بود، با وجود تحمل دردهاي جسماني فراوان ديپلمش را گرفت و به دانشگاه رفت و اكنون در دايرة حقوقي كيي از ادارات دولتي مشغول به كار است. فرزند اين جانباز نيز مهندس پتروشيمي است. با آقاي عبدالله رهنما در روز يازدهم آذرماه 1386 در محل كارش در شيراز گفت وگويي انجام داديم كه با هم مي خوانيم.

زندگی نامه شهید حسن زمانی فرمانده گردان حمزه سیدالشهدا

در روز پانزدهم رمضان، مصادف با شانزده شهریور سال 1336، در روستای « خلج»- از توابع شهرستان قزوین – چشم به جهان گشود. هنوز پانزده بهار را پشت سرنگذاشته بود که برای دستیابی به کسب و کار راهی تهران شد.

مروری بر زندگی نامه سردار شهید علی اصغر رنجبران

در آبان ماه 1335 در منطقه میدان خراسان- یکی از مناطق جنوب شهر تهران – به دنیا آمد. آخرین سال تحصیلی وی در دبیرستان، مصادف با اوج گیری نهضت اسلامی ایران به رهبری امام خمینی بود.

زندگی نامه فرمانده تیپ ذوالفقار شهید محسن نورانی

در آذر ماه 1342 در خانواده ای مذهبی چشم به جهان گشود. در زمان اوج گیری انقلاب اسلامی، مشغول تحصیل در رشته برق در هنرستان بزرگ تهران بود و همراه با مردم در تظاهرات ضد رژیم شاه شرکت می کرد.
به قلم مرتضی سرهنگی

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسراي عراقی- بخش دوم

من یک بار به حال شما گریه کردم و هزار بار به حال خودم، و در این جنگ ناخواسته به اندازه ي هزار سال بزرگ شدم. من بیش از بیست و پنج سال ندارم ولی جنگ با تمام نکبتی که براي ما دارد، تجربه و پختگی انسان را به طور معجزه آسایی بالا می برد.

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسراي عراقی - بخش سوم

یاد آن حادثه ي دردناك همیشه روح مرا آزرده می کند. اصلا جنگ محل اتفاقات غریبی است. نادیدنی ها را به آسانی میتوانی ببینی. اگر ایمان به خدا نداشته باشی و نفهمی که در کدام جناح هستی - حق یا باطل - از نظر روانی ممکن است خیلی صدمه نبینی اما همین که فهمیدي در جناح باطل هستی و دستی تو را در مقابل حق قرار داده است آن وقت نه روز داري و نه شب.
گفت‌وگو با خانواده یکی از جوان‌ ترین شهدای مدافع حرم لشکر زینبیون علی‌ اصغر اکبری

سنگر به سنگر از فاطمیون تا زینبیون به دنبال شهادت بود

پدر شهید می‌گوید: «همرزمانش می‌گفتند هم بهیار بود هم رزمنده. دو سال در جبهه حضور داشت و سه مرتبه مجروح شد. در این مدت با هم در تماس بودیم. از جبهه حرف می‌زد، اما همیشه از آرامش و امنیتی که در آنجا برقرار بود برایمان می‌گفت. از شیرینی حضور مدافعان حرم برای دفاع از حریم اهل بیت (ع) در لباس مجاهدان فاطمیون، زینبیون، مدافعان حرم ایرانی، حشدالشعبی و... می‌گفت»

دستانت بوی باروت خسته می دهد

به خاکریز تو / آنجا که / صفیر گلوله مبهوت، زخمی را مرهم است/ پناه می برم

بگو چگونه بگیرم نشان...

بگو چگونه بگیرم نشان، بهارت را / بهار یاد تو، این کهنه یادگارت را / چقدر خیره بمانم به جاده خورشید

کودک 70 ساله !

پراز هفت سالگی ام / پر از وسوسه های بازی / من می ترسم از دست هایی

نه نامه ای، نه نشانی!

نشسته مثل همیشه زنی در ایوانی / و آسمان نگاهش دوباره بارانی / دوباره شب شد و چشمش به راه ماه بزرگ
طراحی و تولید: ایران سامانه