مهدی شالباف

مهدی شالباف

معرفی کتاب | "از میمک تا مجنون"

نوید شاهد - کتاب "از میمک تا مجنون"، ناگفته‌هایی از زندگینامه سردار شهید مهدی شالباف است که نخستین بار در سال ۱۳۹۶ با یکصد و ۶۷ صفحه به چاپ رسیده است.

پزشک دست و پنجه طلایی!

نوید شاهد - «پزشک متوجه شد که شهید شالباف خون‌ریزی داخلی دارد و اگر این خون‌ها لخته شود، مشکل ایجاد می‌کند؛ بنابراین با همان وسایل اولیه‌ای که داشت شکم ایشان را سوراخ کرد و خون‌های لخته شده را بیرون ریخت ...» ادامه این خاطره از همرزم شهید " مهدی شالباف " را همزمان با روز بزرگداشت ابوعلی سینا – روز پزشک در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.

خاطرات/ یک روز داخل گونی!

نوید شاهد - «یکی از نوبت‌هایی که برای گشت و شناسایی دشمن رفته بودند کارشان طول می‌کشد و به سحر می‌خورند، آنجا تصمیم می‌گیرند همانجا بمانند لذا چند تا گونی برداشته و توی آن مخفی می‌شوند ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات شهید " مهدی شالباف " است که تقدیم حضورتان می‌شود.

خاطرات/مهدی پا تو کفش ما کردی!

نوید شاهد - «من به شوخی گفتم: مهدی پا تو کفش ما کردی و بچه‌ها را برداشتی بردی؟ ایشان گفت: همیشه که نباید با تو باشند، بگذار یک مرحله هم ما در خدمت این رزمندگان باشیم ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات شهید " مهدی شالباف " است که تقدیم حضورتان می‌شود.

فرار در رکوع!

نوید شاهد - «همه به هم تعارف می‌کردند که یک نفر به عنوان امام جماعت جلو بایستد اما هیچ کس زیر بار نمی‌رفت. شهید شالباف، بدون اطلاع از موضوع و برای اینکه نماز اول وقت را از دست ندهد، مشغول خواندن نماز شد ...» ادامه این خاطره از زبان همرزم شهید " مهدی شالباف " را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.

شاید به منزل نرسیم!

نوید شاهد - «مهدی گفت: ماشین را نگه دارید که من می‌خواهم نماز بخوانم، گفتیم:صبر کن برسیم منزل، نماز را آنجا بخوان، گفت:شاید به منزل نرسیم! ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات خواندنی شهید " مهدی شالباف " است که تقدیم حضورتان می‌شود.

ساک چه کسی برخواهد گشت؟

وقتی ساک‌ها را داخل کانتینر گذاشتم فرمانده گردان گفت:«هر کدام ما سالم برگشت ساک دیگری را به خانه ببرد». شب عملیات فرا رسید. نزدیک خط عملیات که همان خط قبل از جزایر مجنون بود. نیروها پشت خاک‌ریزی مستقر شدند و بعد... ادامه این خاطره از شهید « مهدی شالباف » را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.

خط نه مال توست و نه مال «زین‌الدین»!

پیغام سردار را به او رساندم و خواستم که با باقی نیروهای به جا مانده‌اش برگردد؛ اما «مهدی»، بلافاصله گفت: خط نه مال توست و نه مال «زین‌الدین»!... ادامه این خاطره از همرزم شهید « مهدی شالباف » را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
دو برادر ، دو همرزم

برادران شهید (ابوالقاسم و مهدی شالباف )

ابوالقاسم شالباف، بیست و ششم آبان ۱۳۳۶، در شهر قزوین به دنیا آمد. پدرش علی، میوه و تره‌بار فروش بود و مادرش اقدس نام داشت. تا دوم راهنمایی درس خواند. خواربار فروش بود. ازدواج کرد و صاحب یک پسر شد. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. سوم دی ۱۳۶۵، در ام‌الرصاص عراق به شهادت رسید. پیکرش مدت‌ها در منطقه برجا ماند و سال ۱۳۸۰ پس از تفحص در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپرده شد. برادرش مهدی نیز به شهادت رسیده است. مهدی شالباف، هفتم بهمن ۱۳۴۱، در شهر قزوین به دنیا آمد. پدرش علی، میوه و تره‌بار فروش بود و مادرش اقدس نام داشت. تا پایان دوره ابتدایی درس خواند. به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت. هفتم اسفند ماه سال ۱۳۶۲ ، با سمت فرمانده گردان امام‌رضا(ع) در جزیره مجنون عراق در عملیات خیبر به شهادت رسید. پیکرش مدت‌ها در منطقه برجا ماند و سال ۱۳۷۵ پس از تفحص در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپرده شد. برادرش ابوالقاسم نیز به شهادت رسیده است.
پیامی کوتاه از سردار رشید اسلام شهید مهدی شالباف

مرگ حق است، اما تلاش کنید بهترینش را انتخاب کنید

مهدی شالباف ، هفتم بهمن ۱۳۴۱، در شهر قزوین به دنیا آمد. پدرش علی، میوه و تره‌بار فروش بود و مادرش اقدس نام داشت. تا پایان دوره متوسطه درس خواند. به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت. هفتم اسفند ماه سال ۱۳۶۲، با سمت فرمانده گردان امام‌رضا(ع) در جزیره مجنون عراق و در عملیات خیبر به شهادت رسید. پیکرش مدت‌ها در منطقه برجا ماند و سال ۱۳۷۵ پس از تفحص در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپرده شد. برادرش ابوالقاسم نیز به شهادت رسیده است.
وصیت نامه شهید مهدی شالباف

پاسدار خون شهدا باشید

مهدی شالباف ، هفتم بهمن ۱۳۴۱، در شهر قزوین به دنیا آمد. پدرش علی، میوه و تره‌بار فروش بود و مادرش اقدس نام داشت. تا پایان دوره ابتدایی درس خواند. به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت. یکم مرداد ۱۳۶۲، با سمت فرمانده گردان امام‌رضا در جزیره مجنون عراق و در عملیات خیبر به شهادت رسید. پیکرش مدت‌ها در منطقه برجا ماند و سال ۱۳۷۵ پس از تفحص در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپرده شد. برادرش ابوالقاسم نیز به شهادت رسیده است.

خاطره ای کوتاه از شهید مهدی شالباف

یک روز به اتفاق خانواده و برای تفریح به شمال رفته بودیم. در راه برگشت...
تازه‌ها
طراحی و تولید: ایران سامانه