یادداشت های سفر(5)؛ سفر به ماوراء
سهشنبه, ۱۹ مرداد ۱۳۹۵ ساعت ۰۹:۵۳
نوید شاهد: به خاطر اين که در اين سفرها ،تيمسار چنان محيط معنوي و متراکم از کارها و مأموريتهاي پي در پي مي کند که تا چند روزي ما از دنيا و هرچه دنيايي است بريده و ماورايي مي شويم
مسئول فرهنگي هيأت زماني که به طرف فرودگاه مي رفتيم از من پرسيد : "نام اين سفر را چه بگذاريم ؟"
مي گويم : نمي دانم .
ـ " سفر به ماوراء "
ـ " چرا ؟"
ـ "به خاطر اين که در اين سفرها ،تيمسار چنان محيط معنوي و متراکم از کارها و مأموريتهاي پي در پي مي کند که تا چند روزي ما از دنيا و هرچه دنيايي است بريده و ماورايي مي شويم " !
در باند پرواز فرودگاه، صياد شيرازي را با يک روحاني در کنار هواپيما در حال صحبت، مي بينم . تيمسار ، " حاج آقاي رحماني " را به همه معرفي مي کند .
هواپيما به آرامي ابرها را مي شکافد، هر کسي مشغول کاري است . تيمسار نيز براي هماهنگي بيشتر ، چند نفري را به ترتيب پيش خود فرا مي خواند و با آنها صحبت مي کند و بعد نکاتي را يادداشت مي کند . با پديدار شدن درياچه زيباي اروميه نيز در چشم اندازمان قرار مي گيرد . اين شهر ، پاييز را با دل و جان در آغوش گرفته است . درختها ، باغها و مراتع ، رنگ پاييزي به خود گرفته اند . تهران ،هنوز در برابر پاييز مقاومت مي کند ،ولي اروميه تسليم شده است . هواپيما بر باند فرودگاه بين المللي اروميه فرود مي آيد ، و کمي بر روي باند حرکت مي کند تا متوقف شود . تيمسار قبل از اين که از هواپيما پياده شويم در جمله اي کوتاه مي گويد :
" بعد از استقبال کوچک و اين که ما تشکر کرديم از زحمت آنها ،بلافاصله شما بدون آن که متفرق شويد ، سوار اتوبوس شده و به اقامتگاه مي رويد ، در آنجا خيلي سريع تجديد وضو کنيد و به طرف حسينيه برويد که ان شاالله بعد از نماز ، مراسم سخنراني و مداحي نيز در حسينيه برپاست .
تيمسار مراسم تشريفات را خيلي خلاصه برگزار مي کند تا زودتر به اقامتگاه برسيم .
تيمسار، صياد به راننده مي گويد : اينجا ( بلوار فرودگاه ) را تند برويد " به ساعت نگاه مي کنم بيست دقيقه به شش بعد از ظهر است ، متوجه مي شوم که عجله اش براي رسيدن به وقت فضيلت نماز است .
تيمسار به گلستانه ـ فرمانده ي قرارگاه شمال غرب کشور ـ مي گويد : " ما يادمان رفت ، شما به حاج آقاي ملاحسني زنگ بزنيد بيايد ، پيام برسد ، ايشان مي آيد . "
از خيابانهاي شهر زيباي اروميه مي گذريم و به پادگان لشگر 64 مي رسيم . با ورود به پادگان ، صداي اذان ( حي علي الصلوة ) را مي شنوم .
پس از تعقيبات نماز مغرب ، تيمسار گلستانه پشت بلندگو قرار مي گيرد و به تيمسار صياد و همراه وي خير مقدم مي گويد و به عنوان کسي که شاهد ايثارگريهاي فرمانده ي نيروي زميني ارتش در چندين عمليات مختلف مانند فتح المبين و بيت المقدس و بوده ، از حضور تيمسار صياد در اين جمع اظهار خرسندي و خوشحالي مي کند . گلستانه مي گويد که با ديدن تيمسار ، خاطرات تلخ و شيريني برايش زنده شده است ، تلخ از آن جهت که زماني گروهکهاي ضد انقلاب و خود فروخته ،مي خواستند به انقلاب و نظام اسلامي ضربه وارد کنند که به ياري خداوند شکست خورده و معدوم شدند و شيرين از آن جهت که در آن روزها چه فرزنداني و چه بزرگاني بودند که خونشان نثار انقلاب شد و چه ايثارگريها و چه صميميت هايي که بين بسيجي ها ، سپاهي ها و ارتشي ها بود . گلستانه در پايان مي افزايد :
اميدواريم در اين مدت زمان کوتاه که تيمسار صياد شيرازي در اين مکان و منطقه ي شمال غرب هستند ، ما شايستگي حضور در کنار ايشان را داشته باشيم ."
تيمسار صياد شيرازي نيز با نثار سه صلوات شروع به صحبت مي کند :
"از خداوند متعال بايد کمک بگيرم که جلسه ي امشب ما در مسير خود قرار بگيرد ، صحبتهاي برادرمان ( گلستانه ) رفت در مدح ما ، که من لايقش نيستم . از خدا مي خواهم که توفيقات حاصله را حفظ کنيم . "
و بعد ادامه مي دهد : ما به يک مأموريت افتخاري آمديم تا حماسه ي رزمندگان را زنده و به معني واقعي احيا کنيم چون ايام فاطميه (س) است ، شروع کارمان نيز با يک مراسم معنوي در جو با صفايي است ما در منطقه اي از تهران زندگي مي کنيم که مزار حدود600 شهيد را در خود جاي داده است ،منطقه ي چيذر . و حجت الاسلام والمسلمين حاج آقا رحماني پدر دو شهيد هستند . از مسئولين به نام مملکت و ممتاز ـ مهندس رحماني رئيس سازمان ثبت احوال و معاون وزير کشور ـ فرزند ايشان هستند ، جلسه را با بيانات ايشان شروع مي کنيم .اميدواريم اين جلسه ساده به خوبي براي مأموريت بسيار حساس ما پر خير و برکت باشد " تيمسار با ذکر چند دعا ، صحبتهاي خود را تمام مي کند . سخنان صياد مرا به ياد 600 شهيدي مي اندازد که قرار است پس فردا ( 5/8/74 ) پس از نماز جمعه در تهران تشييع شوند .
حجت الاسلام والمسلمين رحماني با يادآوري شب آخر جمادي الاول به موضوع چه چيز باعث شد ما جنگيديم " مي پردازد و فرازهايي از دعاي 27 صحيفه ي سجاديه ( اللهم حصن ثغور المسلمين بعزتک و ايد حماتها بقوتک " را تفسير مي نمايد و تأکيد مي کند که حضرت آيت الله بروجردي ( مرجع فقيد و بزرگ شيعيان ) به شب سوم جمادي الثاني به عنوان شب شهادت خانم فاطمه الزهرا (س) اهميت مي دادند . با مرثيه حاج آقا رحماني پس از سخنراني نيز ، جلسه حال و هواي خاصي مي يابد و يکي از مداحان اهل بيت مجلس را غرق آه و ناله مي کند :
" يا فاطمه رنگ از رخ ماهت پريده
بر دامنت خون از گريبانت چکيده "
" نگفته اي تو با علي شکايت و درد دلي
مظلومه زهرا ، مظلومه زهرا "
پس از مراسم عزاداري ، به سمت مهمانسراي لشگر حرکت مي کنيم و از آنجا نيز براي صرف شامي که به هزينه ي شخصي تيمسار صياد تهيه شده ، به رستوران مي رويم . و از آنجا براي تشکيل جلسه ي برنامه ريزي به نمازخانه ميهمانسرا مي رويم . چند سرباز با سرعت در اطراف نمازخانه پتو مي گسترانند . نور لامپ ، ضعيف و آزاردهنده است . دونفر از همراهان، لامپ قويتري را جايگزين مي کنند .
جلسه با خواندن سوره ي " والعصر " و دعاي فرج رسميت مي يابد . تيمسار صياد به حاضرين خيرمقدم و خوشامد مي گويد و تأکيد مي کند : " رسميت کار ما افتخاري است و هفته قبل هم که به محضر فرماندهي کل قوا شرفياب شديم و گزارش کار را به ايشان ارائه داديم ؛ فرمودند : " اگر بتوانيد ادامه دهيد ،خيلي خوب است " به همين منظور ما در هر ماه ، 48 ساعت را به اين کار اختصاص داده ايم تا کار ،شکل بهتري به خود بگيرد " تيمسار پس از ذکر مسئوليتهاي افراد ،اضافه مي کند : خدا خواسته همه با عشق و علاقه خاصي کار کنند ،اين شيوه ي کار کردن يک الگو است در اين نوع از کار ،مطلب از خود صحنه درمي آيد و تلاش بکري است. عکسها ،مصاحبه ها و فيلمبرداري، بعداًتدوين مي شود و چيز جامعي به دست مي آيد و اين از نظر تاريخي يک منبع است ،براي برداشت نسل نوجوان 48 ساعت را به سبک جبهه ، کار مي کنيم ،شب و روز نمي شناسيم . "
پس از برنامه ريزي و تقسيم وظايف ، آقاي فرخ نژاد ـ که براي بيان خاطرات به اين سفر دعوت شده است ـ با شور و احساس عجيبي شروع به صحبت مي کند :
تنها مثبت در عمر من ،همان چند سال بود ، در اين مأموريتها آدم با افراد بزرگي همراه مي شود و شايسته است يادي از شهيدان : مهندس مهدي اميني ، مهدي باکري ، حميد باکري ، ناصر کاظمي ، محمد بروجردي ، استاد آبشناسان و همه کساني که حسين وار جنگيدند بکنيم . تيمسار صياد شيرازي مالک اشتر زمانه ما هستند . اين را نه به خاطر خودستايي بلکه صادقه مي گويم ، برادران محرم رازند ، من گله مند بودم از مسئولين ،اين عقده دل شده بود من وظيفه خود مي دانم شبانه روز در خدمت مي باشم ، زيرا آرزوي من به وقوع مي پيوندد . به خاطر راه افتادن اين اکيپ ، هرچه در دل دارم در اختيار اين فرماندهي قرار مي دهم "
سپس تيمسار صياد برنامه هاي گروه را توضيح مي دهد : " هر تيمي ابتدا روي زمان کار کند . قبل از زمان مقدمه ي صحنه را آماده کنيد من وضعيت سپاه را هم از سردار علايي شنيدم . { آن موقع وضعيت سپاه نابسامان بود بايد مشخص شود در هر محور ،سازمان رزم چه جور بوده و از چه هويت و ترکيبي برخوردار بوده، بعد نتيجه گيري از خود عمليات. برادران بعد از جلسه ، خودشان {در اين زمينه ها مشورت بکنند . "
بعد از جلسه ،گروههاي تقسيم شده براي خود ،جلسه اي مجزا برگزار مي کنند .
نقشه اي در مقابل تيمسار صياد پهن است و افراد ، دور آن جمع شده اند ،تيمسار هاشمي مي گويد : " ما حداقل دو ماشين مي خواهيم " که صياد به شوخي جواب مي دهد : " با يک ماشين راحت خلاصه مي شويد ."
تيمسار در ادامه، خاطره اي را تعريف مي کند : " آقاي ملاحسيني ما را به ناهار دعوت کرده بود . من همان جا به او گفتم که مي گويند شما ضد کردها هستيد . گفت : همه جوسازي مي کنند که من ضد کردها هستم ، من ضد انقلاب هستم . "
نظر شما