شهادتی که در غربت رقم خورد

به گزارش نوید شاهد شهرستانهای استان تهران، شهید غریب در اسارت «ناصر توکلیگارماسه» یکم فرودین ماه سال ۱۳۵۱ در روستای گارماسه از توابع شهرستان فلاورجان چشم به جهان گشود. دانش آموز دوم متوسطه در رشته مکانیک بود. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. از جوانان مؤمن، خوشاخلاق و پاکسیرت ایران اسلامی بود که در جریان دفاع مقدس و عملیات فاو در ۲۸ فروردین سال ۶۷ به اسارت نیروهای بعثی عراق درآمد. او با وجود جراحات شدید ناشی از اصابت تیرهای متعدد، در روزهای سخت اسارت در زندان استخبارات بغداد، با صبر و متانت مثالزدنی، مظلومانه و در غربت پس از تحمل یک ماه اسارت دشوار به شهادت رسید.
وی نمونهای روشن از شهدای مظلوم اسارت است؛ جوانی با سیمایی نورانی و اخلاقی نیکو که در شرایطی بسیار دشوار و بدون هیچ رسیدگی پزشکی، جان خود را در راه خدا و آرمانهای انقلاب اسلامی تقدیم کرد. یاد و نام او، همچون دیگر شهدای اسارت، سندی زنده از ایمان، ایثار و مظلومیت آزادگان و شهداست.
رضا عادلی از آزادگان سرافراز دوران دفاع مقدس است که در تاریخ ۲۸ فروردین ۱۳۶۷، در جریان عملیات فاو، به اسارت نیروهای بعثی عراق درآمد. پس از چند روز حضور در بصره، به زندان استخبارات بغداد منتقل شد و حدود چهل روز در شرایط بسیار سخت و غیرانسانی در آن زندان حضور داشت. وی در همان ایام، شاهد مظلومیت و غربت شهید والامقام ناصر توکلی بود و خاطراتی از روزهای پایانی عمر این شهید عزیز را روایت میکند.
«بنده رضا عادلی، در روزهای سخت اسارت در زندان استخبارات بغداد، افتخار آشنایی با شهید والامقام ناصر توکلی را پیدا کردم. شرایط زندان بسیار دشوار بود؛ اتاقهای کوچک با جمعیت زیاد، نبود بهداشت و حتی آب آشامیدنی، و فشارهای طاقتفرسا بر همه ما. در همان روزها، شهید توکلی را دیدم؛ جوانی خوشسیما و خوشاخلاق بود. با وجود جراحات شدید ناشی از تیرهای متعدد، آرامش و اخلاق نیکویش زبانزد همه اسرا بود. بدنش به شدت ضعیف شده بود، عفونت و خونریزیهای مداوم داشت، اما هیچگاه شکایت نمیکرد. آنچه بیش از همه در وجودش جلوه داشت، صبر و ایمان مثالزدنی بود. در سختترین شرایط، با لبخند و آرامش با دیگران رفتار میکرد. دوستان برای کمک به او تلاش میکردند، حتی با تحمل کتک و سختی، آب یا لباس تمیز برایش فراهم میکردند. چند روزی که در کنار او بودم، برای من و دیگر اسرا درس بزرگی از تواضع، ایمان و اخلاق بود.»
جراحات سنگین و بی پناهی در غربت
عادلی ادامه میدهد: «در روزهای سخت اسارت در زندان استخبارات بغداد شاهد لحظات پایانی عمر شهید عزیزمان ناصر توکلی بودم. او با جراحات بسیار سنگین ناشی از تیرهای متعدد در عملیات، در شرایطی کاملاً بیپناه و بدون هیچ رسیدگی پزشکی، روزها را با صبر و ایمان سپری میکرد.
بدنش به شدت ضعیف شده بود، خونریزیهای مداوم و عفونت شدید او را در وضعیتی بحرانی قرار داده بود. هیچ دارو، درمان یا حتی امکانات ابتدایی برای رسیدگی وجود نداشت. دوستان آزاده با تحمل سختیها و حتی کتکخوردن، تلاش میکردند برایش آب یا لباس تمیز فراهم کنند، اما وضعیت جسمانیاش هر روز وخیمتر میشد.
چند روزی که حالش بسیار خراب شد، او را از زندان منتقل کردند. ما دیگر میدانستیم که در واپسین لحظات عمر قرار دارد. پس از انتقال، خبر رسید که به شهادت رسیده است. این جوان مظلوم، در غربت و بیپناهی، جان خود را تقدیم راه خدا کرد.
شهادت شهید ناصر توکلی برای همه ما یادآور مظلومیت شهدای اسارت بود؛ شهیدانی که در سکوت و بینام و نشان، با ایمان و صبر، جان خود را فدای آرمانهای الهی کردند. یاد و نام او همیشه در دل من زنده است و الگویی از ایمان، صبر و اخلاق برای همه نسلها خواهد بود.»
گفتوگو از سعیده نجاتی
تنظیم از آرش سلیمیفر