قصهای همانند حضرت زینب (س)

به گزارش نوید شاهد شهرستانهای استان تهران، شهید «علی رسولی» یادگار یحیی و حلیمه چهارم بهمن ماه سال ۱۳۴۹ در تهران چشم به جهان گشود. او تا سوم راهنمایی درس خواند. به عنوان بسیجیی در جبهه حضور یافت. این شهید گرانقدر پنجم مرداد ماه سال ۱۳۶۷ در پاسگاه زید عراق بر اثر اصابت ترکش خمپاره به شهادت رسید. مزار او در بهشت زهرای تهران واقع است.
روایتی از پروین رسولی خواهر شهید «علی رسولی» را در ادامه میخوانید:
یکی از خاطراتی که هرگز از ذهنم پاک نمیشود، حادثهای در دوران کودکی علی است. آن روز برای خرید گوشت به قصابی میرفتم و علی هم با اصرار کودکانهاش همراه من شد. هنوز سن زیادی نداشت، اما همیشه همقدم و همراهم بود.
وقتی به خیابان رسیدیم، دستم را گرفت، اما ناگهان با همان شور و شوق همیشگیاش دستم را رها کرد و به آن طرف خیابان دوید. ناگهان یک مینیبوس که سرویس کارگران یک شرکت بود از راه رسید و علی را زیر گرفت. صحنهای که هرگز فراموش نمیکنم. وحشتزده و هراسان، خودم را به خانه رساندم تا پدر و مادر را خبر کنم. نمیدانستیم او را به کدام بیمارستان بردهاند. همه با دلشوره و نگرانی به نزدیکترین درمانگاه رفتیم.
وقتی علی را دیدیم سرش شکسته بود و استخوان لگنش آسیب دیده بود. اما خدا را شکر حال خوبی داشت و نجات پیدا کرد. از آن روز به بعد، دیگر هیچ وقت دستم را در خیابان رها نکرد و محبت و احترامش به من چندین برابر شد.
هر بار که قصهی حضرت زینب (س) و برادرشان امام حسین (ع) را میشنیدم به یاد خودم و علی میافتادم. ما هم مثل دو یار جدانشدنی بودیم. روزی که علی تصمیم گرفت به جبهه برود، دلم نمیخواست از او جدا شوم، اما از ته دل گفتم: «کاش من هم پسر بودم و میتوانستم همراهت بیایم.»
محبتی که میان ما بود هرگز از بین نرفت. حتی پس از شهادتش، هنوز با او در ارتباطم و همیشه در دلم زنده است...
انتهای پیام/