آخرین اخبار:
کد خبر : ۶۰۷۳۰۴
۱۴:۲۰

۱۴۰۴/۰۹/۲۲

گریه‌های پرسوز؛ گفت‌وگوی دو مادر در میدان شهادت

مادر شهید «علیرضا عرب‌لنگه» نقل می‌کند: «خانمی می‌گفت: پسرم توی جبهه سربازه! می‌خوام به حضرت ابوالفضل(ع) متوسل شم که محافظتش کنه! با اشاره جنازه روی دست‌های مردم رو نشونش دادم و گفتم: این جنازه پسرمه. ناباورانه نگاهم کرد و پرسید: ناراحت نیستی؟  گفتم: نه!»


به گزارش نوید شاهد سمنان، «شهید علیرضا عرب‌لنگه» بیست و پنجم خرداد ۱۳۴۵ در شهر دیباج از توابع شهرستان دامغان به دنیا آمد. نام پدرش علی‌اکبر بود. تحصیلاتش را تا سوم راهنمایی ادامه داد.

گریه‌های پرسوز؛ گفت‌وگوی دو مادر در میدان شهادت

گریه‌های پرسوز

ارتباطی نزدیک و صمیمی با روحانی مسجد داشت. با سن کمی که داشت، خودش را در دل همه جا کرده بود. در کلاس‌هایی که تشکیل می‌شد، شرکت می‌کرد. در اعیاد مذهبی و مراسم عزاداری پیش‌قدم بود. از طریق بسیج عازم جبهه شد. مدت حضورش در جبهه، چهل و هشت روز بود. پانزده سال زیست. چهل وهشت روز جان خویش را بر کف نهاد تا وقتی رخ دوست را می‌بیند، تقدیم او کند.

سرانجام بیست وهشتم آذرماه ۱۳۶۰ در عملیـات پاک‌سازی جاده بانـه-سردشت با برخورد ترکش خمپاره به سر به شهادت رسید. مادر علیرضا نقل می‌کند: «گریه‌های پرسوزش توجهم را جلب کرد. برای هم‌دردی، کنارش نشستم. می‌گفت: پسرم توی جبهه سربازه! می‌خوام به حضرت ابوالفضل(ع) متوسل شم که محافظتش کنه! با اشاره جنازه روی دست‌های مردم رو نشونش دادم و گفتم: این جنازه پسرمه. ناباورانه نگاهم کرد و پرسید: ناراحت نیستی؟  گفتم: نه! در راه خدا و امام حسین(ع) فرستادمش، ناراحتی نداره، افتخاره برام.»

هم‌اکنون تربت پاکش در گلزار شهدای شهر دیباج، زیارتگاه دلسوختگان است.

انتهای متن/


گزارش خطا

ارسال نظر
طراحی و تولید: ایران سامانه