آخرین اخبار:
کد خبر : ۶۰۷۲۴۵
۰۹:۵۸

۱۴۰۴/۰۹/۲۲
روایت جانباز دفاع مقدس رضا سیه‌پوش از مسیری که با ایمان آغاز شد و با ایثار ادامه یافت

از راهپیمایی‌های کودکی تا میدان آتش والفجر ۸

رضا سیه‌پوش، جانباز دفاع مقدس و از رزمندگان عملیات والفجر ۸، روایتگر نسلی است که از کلاس پنجم ابتدایی و راهپیمایی‌های انقلاب، مستقیم به جبهه‌های غرب و جنوب کشور رسید؛ نسلی که با سن کم، اما با دل‌های بزرگ، ایستاد، جنگید، مجروح شد و حتی پس از جنگ نیز میدان خدمت را ترک نکرد.


به گزارش نوید شاهد استان مرکزی، بعضی روایت‌ها، روایت یک مجروحیت نیست؛ روایت یک عمر مجاهدت است. گفت‌وگوی پیش‌رو با رضا سیه‌پوش، جانباز دفاع مقدس، بازخوانی مسیری است که از خانواده‌ای مذهبی در خمین آغاز شد، از آموزش‌های سخت بسیج و نبردهای نفس‌گیر پاوه، سردشت و جزیره مجنون گذشت و در عملیات والفجر ۸ به اوج رسید؛ جایی که او در محاصره دشمن، با اصابت گلوله به‌شدت مجروح شد. این روایت، تنها خاطره جنگ نیست؛ داستان انسانی است که حتی پس از جنگ، با آموزش نیروهای بسیجی و فداکاری دوباره در میدان، نشان داد ایثار، زمان نمی‌شناسد و پایان ندارد.

از راهپیمایی‌های کودکی تا میدان آتش والفجر ۸  روایت زندگی و ایثار جانباز دفاع مقدس رضا سیه‌پوش

رضا سیه‌پوش، جانباز دفاع مقدس، از جمله رزمندگانی است که زندگی‌اش از سال‌های نوجوانی با انقلاب اسلامی و دفاع از کشور پیوند خورد. او متولد سال ۱۳۴۵ و اهل منطقه مزرعه حسین سفلی از توابع شهرستان خمین است و در خانواده‌ای مذهبی رشد یافت؛ خانواده‌ای که باورهای دینی، حضور در صحنه‌های اجتماعی و همراهی با جریان انقلاب، بخشی از سبک زندگی آن‌ها به شمار می‌رفت.

نوجوانی در دل انقلاب

رضا سیه‌پوش دوران انقلاب اسلامی را با وجود سن کم، به‌صورت مستقیم تجربه کرد. او در آن سال‌ها دانش‌آموز کلاس پنجم ابتدایی بود و در راهپیمایی‌های مردمی علیه رژیم پهلوی شرکت می‌کرد. معلمان مدرسه، دانش‌آموزان را در این حرکت‌های مردمی همراهی می‌کردند و فضای انقلابی جامعه، حتی نوجوانان را نیز با خود همراه ساخته بود. به گفته او، احساس مسئولیت اجتماعی از همان سال‌ها در وجودش شکل گرفت.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی و با آغاز جنگ تحمیلی، دغدغه حضور در جبهه برای او جدی‌تر شد. شنیدن روایت‌های عمویش از جبهه و مشاهده فضای دفاع از کشور، انگیزه‌ای شد تا با وجود سن کم، بارها برای اعزام به مناطق عملیاتی اقدام کند.

تلاش برای اعزام و ورود به بسیج

رضا سیه‌پوش بارها به بسیج مراجعه کرد، اما به دلیل کم‌سن‌وسالی، اجازه اعزام به جبهه به او داده نمی‌شد. سرانجام با پیگیری‌های مکرر و ارائه رضایت‌نامه کتبی از سوی پدر، موفق شد ثبت‌نام کند و به اردوگاه آموزشی امام خمینی(ره) اعزام شود.
دوران آموزش برای او همراه با سختی‌های فراوان بود؛ آموزش‌های فشرده، تمرین‌های طاقت‌فرسا، راهپیمایی‌های طولانی و برنامه‌های شبانه، بخشی از این دوره را تشکیل می‌داد. با این حال، فضای معنوی و روحیه جمعی حاکم بر اردوگاه، تحمل این سختی‌ها را آسان‌تر می‌کرد. به گفته او، همین آموزش‌ها نقش مهمی در آمادگی روحی و جسمی رزمندگان برای حضور در میدان نبرد داشت.

حضور در جبهه‌های غرب کشور

نخستین اعزام رسمی رضا سیه‌پوش به مناطق غرب کشور انجام شد. او در مناطق پاوه، نوسود، سردشت و سنندج حضور یافت؛ مناطقی که در آن سال‌ها به دلیل فعالیت گروهک‌های ضدانقلاب، از ناامن‌ترین نقاط کشور به شمار می‌رفتند. مأموریت‌های او شامل کمین، تأمین مسیرها و حفاظت از شهرها بود.
او از روزهایی یاد می‌کند که حتی عبور از جاده‌ها با خطر جدی همراه بود و نیروها گاهی تنها از طریق بالگرد جابه‌جا می‌شدند. حضور چندماهه در این مناطق، تجربه‌ای دشوار اما تعیین‌کننده برای او بود و روحیه مقاومت و مسئولیت‌پذیری‌اش را بیش از پیش تقویت کرد.

عملیات بدر و جزیره مجنون

رضا سیه‌پوش در ادامه حضور خود در جبهه، در عملیات بدر و نبردهای جزیره مجنون نیز شرکت داشت. استقرار طولانی‌مدت در مناطق باتلاقی، انتظارهای فرساینده برای آغاز عملیات و تحمل کمبود امکانات، بخشی از شرایط آن روزها بود. او از همرزمانی سخن می‌گوید که با وجود مجروحیت یا نقص عضو، همچنان اصرار داشتند در عملیات‌ها حضور داشته باشند؛ روحیه‌ای که به باور او، ریشه در ایمان و اخلاص رزمندگان داشت.

والفجر ۸؛ نقطه عطف زندگی

مهم‌ترین و سرنوشت‌سازترین مقطع حضور رضا سیه‌پوش در جبهه، به عملیات والفجر ۸ بازمی‌گردد. او در این عملیات به‌عنوان فرمانده دسته فعالیت می‌کرد و در مراحل شناسایی، عبور از رودخانه و درگیری‌های سنگین نقش داشت. حجم آتش دشمن، حضور گسترده تانک‌ها و نیروهای زرهی و شرایط سخت منطقه، بارها رزمندگان را تا آستانه محاصره کامل پیش برد.
در یکی از درگیری‌ها، هنگام آماده‌سازی برای مقابله با تانک‌های دشمن، نیروهای عراقی به‌صورت مستقیم اقدام به تیراندازی کردند و گلوله‌ای به صورت او اصابت کرد. شدت جراحت به حدی بود که امکان ادامه نبرد وجود نداشت. با تلاش همرزمانش، او از میدان درگیری خارج شد و جانش نجات یافت. این مجروحیت، نقطه عطفی در زندگی او به شمار می‌رود.

ادامه ایثار پس از جنگ

رضا سیه‌پوش پس از پایان جنگ تحمیلی نیز از میدان خدمت فاصله نگرفت. او سال‌ها در زمینه آموزش نیروهای بسیجی، برگزاری دوره‌های مقدماتی و تکمیلی نظامی و آماده‌سازی رزمی جوانان در شهر خمین و روستاهای اطراف فعالیت کرد. او معتقد بود انتقال تجربه‌های دوران جنگ به نسل‌های بعد، بخشی از مسئولیت رزمندگان است.
در سال ۱۳۸۸، هنگام برگزاری یکی از دوره‌های عملی آموزش، حادثه‌ای رخ داد که بار دیگر روحیه ایثار او را به نمایش گذاشت. در جریان پرتاب نارنجک آموزشی، برای جلوگیری از آسیب دیدن نیروهای تحت آموزش، خود را در معرض خطر قرار داد و بر اثر انفجار نارنجک به‌شدت مجروح شد. در این حادثه، ترکش‌های فراوانی به بدن او اصابت کرد و در نهایت منجر به قطع پای راست و آسیب جدی به دست‌ها شد.

ادامه مسیر با وجود محدودیت‌ها

این جانباز دفاع مقدس با وجود مشکلات جسمی و بازنشستگی، همچنان در حد توان در برنامه‌های آموزشی و فرهنگی حضور دارد. او بر این باور است که زنده نگه‌داشتن یاد شهدا و انتقال ارزش‌های دفاع مقدس، وظیفه‌ای همیشگی است که با گذر زمان از اهمیت آن کاسته نمی‌شود.
رضا سیه‌پوش در پایان تأکید می‌کند که امنیت و عزت امروز کشور، حاصل ایثار شهدا و صبر خانواده‌های آنان است و همه آحاد جامعه در برابر این فداکاری‌ها مسئول‌اند.
این روایت، تنها بازگویی خاطرات یک رزمنده نیست؛ بلکه روایت زندگی نسلی است که از نوجوانی در متن انقلاب رشد کرد، در جوانی از جان گذشت و حتی پس از جنگ نیز ایثار را پایان‌یافته ندانست.

 


گزارش خطا

ارسال نظر
طراحی و تولید: ایران سامانه