آخرین اخبار:
کد خبر : ۶۰۶۹۹۱
۰۸:۵۲

۱۴۰۴/۰۹/۱۸

وصال در رؤیا؛ شهید ولی اکبری قرقرک، حلّال مشکلات خانواده حتی پس از شهادت

خانم لیلای اکبری در خاطره‌ای معنوی نقل می‌کند: شهید ولی اکبری قرقرک در خواب به پدربزرگش بشارت داد که «مشکل مسکن خانواده تمام شده است» و یک ماه بعد، راه‌حلی غیرمنتظره پیش آمد.


به گزارش نوید شاهد البرز؛ شهید ولی اکبری قرقرک متولد ۱۳۳۶، از جوانان ورزشکار و بااخلاق شهر بود که با آغاز جنگ تحمیلی به عنوان درجه‌دار ارتشی به جبهه اعزام شد. به دلیل روحیهٔ مقاوم و مدیریتش، به سرعت به درجهٔ فرماندهی در خط مقدم رسید. او انسانی پرهیزگار و مقیّد به فرائض دینی بود و همواره با رفتاری محترمانه در میان خانواده و همرزمانش شناخته می‌شد.این فرماندهٔ شجاع سرانجام در ۲۸ آذر ۱۳۵۹ بر اثر برخورد بالین به شهادت رسید و در امامزادهٔ محل به خاک سپرده شد. 

وصال در رؤیا؛ شهید ولی اکبری قرقرک، حلّال مشکلات خانواده حتی پس از شهادت

در ادامه متن خاطره را بخوانید.

خانم «لیلا اکبری» می‌گوید: «چند سال مستأجر بودیم و هر بار با فرارسیدن موعد تخلیه خانه، در فشار و نگرانی شدید قرار می‌گرفتیم. پدرم بازنشسته بود و با تعداد زیاد اعضای خانواده، امکان تهیه مسکن مناسب بسیار سخت به نظر می‌رسید.»

وی در ادامه به رویایی اشاره می‌کند که نقطه عطف این دشواری‌ها بود: «در یکی از همین شب‌های نگران‌کننده، در خواب دیدم که پدربزرگم به منزل ما آمد و گفت: شهید ولی اکبری به من پیام داده که به بچه‌ها بگوید دیگر ناراحت نباشند، مشکلشان به پایان رسیده است.»

یک ماه پس از این خواب، اتفاقی غیرمنتظره رخ داد: «به صورت کاملاً تصادفی با فردی نیکوکار آشنا شدیم که خانه‌ای برای فروش داشت و شرایط پرداخت بسیار مناسبی پیشنهاد کرد. با توکل بر خدا، خانه را به صورت اقساطی خریدیم و پس از یک سال، تمام بدهی را نیز توانستیم تسویه کنیم.»

خانم اکبری با اشتیاق افزود: «امروز چهار سال است که در همین خانه سکونت داریم و این برکت را همواره از الطاف خداوند و شفاعت شهیدمان می‌دانیم.»

این خاطره، نمادی از باور عمیق خانواده‌های شهداست که شهیدان، حتی پس از شهادت، یاور و پشتیبان عزیزان خود هستند و درهای رحمت الهی را به روی آنان می‌گشایند.

مهدی اکبری، از اقوام شهید والامقام ولی اکبری قرقرک، در خاطره‌ای صمیمی از علاقه و تربیت ورزشی این شهید بزرگوار می‌گوید:
«شهید ولی اکبری، عمویم بود و مرا بسیار دوست داشت. در آن زمان که حدود دو سال داشتم، در کنار خانواده مادربزرگم که عمویم و پدربزرگم نیز بودند، زندگی می‌کردیم. ایشان به عنوان تکاور ارتش، به ورزش به ویژه جودو علاقه‌ای ویژه داشت و از همان کودکی تلاش می‌کرد مرا نیز با دنیای ورزش آشنا کند.»

وی ادامه می‌دهد:
«طبق گفته بزرگان خانواده، عمویم یک روز برایم یک میل ورزشی کوچک خرید تا در روزهایی که خودش ورزش باستانی انجام می‌داد، من هم با میل کوچکم همراه او باشم. حتی در همین لحظات از من عکس می‌گرفت. این خاطرات، بعدها زمانی که بزرگتر شدم، به عاملی برای علاقه‌ام به ورزش ــ به ویژه جودو ــ تبدیل شد. از سن نوجوانی تمریناتم را شروع کردم و توانستم در سطح شهر مقام‌هایی نیز کسب کنم.»

ملاقات پنج‌شنبه‌ها در رؤیا؛ دیدار مادر با شهیدش پس از سال‌ها

مادر شهید والامقام ولی اکبری قرقرک، در خاطره‌ای روحانی و دلنشین از رویایی می‌گوید که پس از سال‌ها، بار دیگر پسرش را در آغوش کشید:
«خواب دیدم که در ده کوچکی که قدیم‌ها زندگی می‌کردیم، هستم و می‌خواهم اجاقی روشن کنم تا غذایی بپزم، اما هیزمی پیدا نمی‌کنم. در این حال، شوهر مرحومم آمد. به او گفتم هیزم می‌خواهم تا آتش روشن کنم. گفت می‌روم برایت می‌آورم.»

وی ادامه می‌دهد:
«من به آشپزخانه برگشتم. ناگهان دیدم پسرم، ولی، روی یک پشتی سبزرنگ نشسته و لباس نظامی بر تن دارد. خوشحال شدم. او را در آغوش گرفتم و بوسیدم. گفتم: چرا نمی‌آیی؟ گفت: مادر، من همیشه اینجا هستم. هر پنج‌شنبه می‌آیم اینجا. تو ناراحت نباش...»

این رویای روشن، نه‌تنها تسکینی برای دلتنگی مادری داغدار، بلکه یادآوری لطیف از این باور عمیق است که شهیدان هرگز نمرده‌اند و در جهانی دیگر، زنده و نزدیک به عزیزانشان به سر می‌برند. یاد و نام شهید ولی اکبری قرقرک، همچون آن پشتی سبز، نماد امید و حیات جاویدان او در قلب خانواده و میهن باقی خواهد ماند.



انتهای پیام/

 
 
 
 
 

گزارش خطا

ارسال نظر
طراحی و تولید: ایران سامانه