آخرین اخبار:
کد خبر : ۶۰۶۲۷۴
۰۸:۳۹

۱۴۰۴/۰۹/۱۰

خاطره/ آن شال سبز بهشتی

مادر شهید «علیرضا خراط نژاد» روایت می‌کند: «یک روز علیرضا می‌آید خانه و لای قرآنش را باز می‌کند و پارچه‌ی سبزی را برمی‌دارد و قدری از آن قیچی می‌کند و با خود به بیرون می‌برد.»


به گزارش نوید شاهد خوزستان، شهید علیرضا خراط نژاد در بیست‌وهشتم آبانماه ۱۳۴۸ در شهرستان دزفول دیده به جهان گشود. پدرش کاظم نام داشت. به عنوان بسیجی وارد جبهه‌ها شد. در بیست ششم اسفندماه ۱۳۶۳ در عملیات بدر و در منطقه شرق دجله به شهادت رسید. مزار مطهر این شهید والامقام در گلزار شهدای شهیدآباد دزفول زیارتگاه عاشقان است.

خاطره / آن شال سبز بهشتی

متن خاطره:


یک سالی از ماجرای مجروحیت علیرضا گذشته است.

حال و روز علیرضا بهتر است، اما درد‌های گوارشی کماکان آزارش می‌دهد. 

ترکش‌های توی کمرش هم گه گاهی بیرون می‌آیند و آزار و اذیتش می‌کنند.

به خوبی در خاطرم دارم که یک روز علیرضا می‌آید خانه و لای قرآنش را باز می‌کند و پارچه‌ی سبزی را برمی دارد.

قدری از آن قیچی می‌کند و با خود به بیرون می‌برد.

وقتی که علیرضا به خانه برگشت ماجرای آن پارچه را جویا شدم.

علیرضا همه‌ی آن اتفاقی را که در بیمارستان امام رضای مشهد رخ داده برایم تعریف می‌کند و میگوید: «قدری از این پارچه رو دادم به یکی از رفیقام» 

سپس به من می‌گوید: «مادر این ماجرا رو برای کسی تعریف نکن این ماجرا و این شال سبز یه راز بمونه بین من و تو.»

و پس از آن روز پارچه سبز لای قرآن می‌ماند و رازش در سینه من علیرضا باقی می‌ماند.

انتهای پیام/

 


گزارش خطا

ارسال نظر
طراحی و تولید: ایران سامانه