«معامله با خدا»؛ روایت نوجوانی که لبیکگوی هلمنناصرِ عاشورا شد
به گزارش نوید شاهد استان مرکزی، شهید ابوالفضل چگینی، فرزند کرمالله، در سوم خردادماه سال ۱۳۴۶ در روستای قلعه دیزیجان از توابع شهرستان شازند، در خانوادهای مذهبی، سختکوش و دلبسته به ارزشهای انقلاب اسلامی چشم به جهان گشود. خانواده او با وجود محدودیتهای اقتصادی و کمبود امکانات، با توکل به خداوند و تلاش شبانهروزی در کشاورزی، روزی حلال به دست میآوردند و همین پاکی سفره، روح ابوالفضل را از همان کودکی شکل داد و به او اخلاق، فروتنی و روحیه کمککردن آموخت.
ابوالفضل تحصیلات ابتدایی خود را در دبستان روستای قلعه دیزیجان آغاز کرد اما به دلیل شرایط سخت معیشتی آن دوران، تنها تا کلاس پنجم ادامه داد و سپس برای یاری پدر و برادرانش وارد کار کشاورزی شد. او با وجود سن کم، همچون مردی بالغ و مسئول ظاهر میشد؛ خستگیناپذیر کار میکرد تا مادر و خواهرانش رنج و سختی زندگی را احساس نکنند. محبت او به خانواده مثالزدنی بود و حیا، ادب و اخلاق نیکوی او زبانزد اهالی روستا بود.
انس او با قرآن، اهلبیت(ع) و فضای مذهبی روستا، روحیه ظلمستیزی و غیرت دینیاش را از کودکی شکوفا کرده بود. در حالی که دوازده سال بیشتر نداشت، جنگ تحمیلی آغاز شد و با فرمان امام خمینی(ره)، پایگاههای بسیج تشکیل شد. ابوالفضل به دلیل علاقه شدید به دفاع از اسلام، در برنامههای فرهنگی، نظامی و مذهبی بسیج و مسجد حضور فعال داشت؛ اما کمسن بودنش مانع اعزام او به جبهه میشد و این موضوع رنج بزرگی برای او بود. با این حال، همیشه دعا میکرد که خداوند توفیق حضور در جبهه را به او عطا کند.
سرانجام در شانزده سالگی، آرزوی دیرینهاش برآورده شد. در تابستان سال ۱۳۶۲، بهعنوان بسیجی گردان موسی بن جعفر(ع) به جبهههای غرب کشور اعزام شد. حضور در جبهه تغییر بزرگی در روحیه او ایجاد کرد؛ به کمالی معنوی رسیده بود، نمازهایش خالصانهتر، رفتارش مهربانتر و نگاهش عمیقتر شده بود. این نوجوان پاک و مؤمن، رشادت و پختگیای فراتر از سن خود نشان میداد.
چهار ماه پس از حضور مداوم در خطوط مقدم، در عملیات بزرگ والفجر ۴ که در منطقه پنجوین عراق و ارتفاعات کانیمانگا انجام شد، شجاعانه جنگید و سرانجام در هفدهم آبانماه ۱۳۶۲ به درجه رفیع شهادت نائل آمد. پیکر مطهرش سالها در منطقه عملیاتی مفقود بود تا اینکه در سال ۱۳۷۳ به همت گروههای تفحص شناسایی شد و با شکوه فراوان در زادگاهش به خاک سپرده شد.
وصیتنامه طولانی و تأثیرگذار این شهید نوجوان، سرشار از ایمان، بینش قرآنی، عشق به ولایت و دعوت به پایداری در راه اسلام است. او در نوشتههایش مردم را به توبه، دنیاگریزی، اطاعت از امام خمینی(ره)، کمک به رزمندگان و آمادهشدن برای ظهور امام زمان(عج) فرا میخواند و دردمندانه از کسانی که در خم کوچه دنیا ماندهاند، گلایه میکند.
شهید ابوالفضل چگینی نماد نوجوانی است که در سختترین شرایط زندگی، ایمان و غیرت را برگزید و پیش از آنکه جوانیاش آغاز شود، کولهبار مجاهدت بر دوش گرفت و نام خود را در تاریخ افتخارات ایران اسلامی جاودانه ساخت.
وصیتنامه شهید ابوالفضل چگینی
بسم الله الرحمن الرحیم
آنانکه هجرت کردند و بیرون رفتند از دیارشان و رنجانیده شدن (سختیها را متحمل شدند) در راه من آزاردیدند و کشته شدند، قطعاً بدیهایشان را محو خواهم کرد و ایشان را در بهشتهایی که از زیر آن جویها جاری است وارد کنم که پاداشی است از جانب خدا، و خداست که پاداش نیکو نِزدِ اوست.
اَفَمَنْ کانَ مُؤمِناً کَمَنْ کانَ فاسِقاً لا یَسْتَوُون
آیا آنانکه مؤمنند با آنکه فاسقند مساویاند؟
با سلام و درود فراوان بر پیامبران از حضرت آدم صفیالله(ع) تا پیامبر اسلام محمد(ص) رسولالله، و بر اوصیاء و اولاد معصوم ایشان از علی مرتضی تا حضرت مهدی(عج) بقیةالله الاعظم؛ و تا نایب بر حقش، پیر جماران ـ قلب تپنده رزمندگان و سلحشوران اسلام و محرومین و مستضعفان جهان و ناجی انسانهای دربند کشیده، روحالله ـ و با آرزوی موفقیت و پیروزی بر همه یاران باوفای ایشان و شما امت پرخروش و همیشه در صحنه حزبالله؛ و با آرزوی موفقیت و پیروزی نهایی برای رزمندگان اسلام و هموارکنندگان فرج مولایمان امام زمان(عج) و همه سپاهیان جندالله؛ و با آرزوی صبر و اجر عظیم برای خانوادههای محترم شهدا، اسراء و مفقودین و معلولین انقلاب و جنگ تحمیلی.
و سخنم را که برخاسته از اعماق وجودم هست و از سرچشمه روحم جاری میشود، با شما عزیزان آغاز میکنم:
مولا امیرالمؤمنین(ع) در قسمتی از دعای جانسوز و انسانساز کمیل میفرماید:
آیا آنانکه مؤمناند و به اسلام ایمان آوردهاند با آنانکه هنوز در کفر و عناد و فسق به سر میبرند برابرند؟
نه، هرگز برابر نیستند.
آنانکه به خاطر خدا و برقراری اسلام و جاریشدن احکام قرآن سختیها را در این راه متحمل میشوند، کسانی که برای به هدر نرفتن خون سیدالشهدا علیهالسلام و اصحاب و یاران باوفایش، خودشان را در صف آنان قرار میدهند و همانند آنان به کارزار نبرد علیه کفر جهانی ـ که همه باهم دست یگانگی دادهاند تا از صدر اسلام و انقلاب اسلامی در جهان جلوگیری کنند ـ میروند؛ مؤمنان (اینان) با ریختن خون خود که هر قطرهاش تبدیل به دریا میشود، این کفر و آن سرانش را به نابودی خواهند کشید.
و در این راه از دادن شهید و اسیر و معلول هیچ باکی ندارند؛ زیرا این عزیزان میدانند که ضرر نکردهاند و معاملهای بزرگ است که با خدا انجام دادهاند. و میدانند که خدا اجر این سختیها و فراقها و داغها را ضایع نخواهد کرد، زیرا خودش فرموده: إِنَّ اللهَ لا یُضیعُ أجرَ المُحسِنین.
و خوشا به حال شما که به خاطر خدا، برقراری اسلام و هموار شدن راه برای حکومت جهانی آقا امام منتظر(عج)، از جان و مال و اولاد و زیباییهای دنیا دل بریدهاید و حاضرید اگر اسلام لازم بداند، خودتان را نیز در این راه فدا کنید. زیرا میدانید الگو و امام شما در کربلا چنین کاری را انجام داده و شما نیز پیروان واقعی همان امامید و لبیکگویان به ندای هل من ناصر ینصرنی فرزند مطهر همان امامید.
خداوند از شما بپذیرد این عبادتها و مجاهدتهای خالصانه را انشاءالله.
اما گروه دوم: «کَمَنْ فاسِقاً لا یَسْتَوُون»
گروه دوم مردمانیاند که هنوز هم، با ریختهشدن این همه خونها برای اسلام و برای برقراری حکومت اسلامی؛ از شهدای اُحد، بدر، حنین، خندق و جمل… تا شهدای انقلاب اسلامی و کربلاهای مکرر ایران در جبهههای غرب و جنوب و کردستان؛ از به اسارت رفتن زینب کبری(س) و زینالعابدین(ع) تا به اسارت رفتن جوانان غیور و متدین ایران اسلامی…
هنوز هم این گروه در خم یک کوچهاند و حاضر نیستند دِینی را که شهدا از صدر اسلام تا کنون به گردن ایشان نهادهاند ادا کنند.
من، به عنوان یک رزمنده که دلم به حال این افراد میسوزد، به آنان میگویم:
بیایید و حب دنیا و فرزند را از دلها بیرون بریزید، خود را سرگرم ظواهر پَست دنیا نکنید و لذتهای دنیوی را با آسایش و راحتی آخرت عوض نکنید.
قرآن در سوره عادیات آیه ۸ میفرماید:
أَفَلا یَعلَمُ إذا بُعثِرَ ما فِی القُبور
و در آیه ۹ میفرماید:
وَ حُصِّلَ ما فِی الصُّدور
آیا نمیدانید روزی که از قبرها برانگیخته میشوید و حاصل کارهایتان را میبینید؟
ای مسلمانان! برای آن روز چه چیز فراهم کردهاید؟
آن روز، فرزند و مال به کارتان نمیآید؛ تنها بهرهای که از اموال و فرزندانتان در راه خدا بردهاید به دادتان میرسد.
مگر نمیدانید فردا در محضر خدا و اولیای خدا و شهدای راه خدا، شما را به محاکمه میکشند و از نعمتهایی که خدا در دنیا در اختیارتان قرار داده سؤال میکنند، بهخصوص از زمانی که بزرگترین نعمت، یعنی نعمت رهبری جامعه، بهعهده فرزند رسولالله است. فردا چه جوابی دارید به خدا و ولی نعمت خود بدهید؟
سخنی با برادران عزیز همسال و بزرگتر و کوچکتر از خودم
توصیهام این است:
مسئله جنگ را فراموش نکنید و هرچه زودتر خود را به جبهه برسانید؛ زیرا این نعمت الهی بود که برای آبدیدهشدن و آمادهشدن ملت مسلمان ایران پیش آمد.
سفره پُر نعمتی است که به پهنای تمام جبههها گسترده شده است؛ امیدوارم هرچه سریعتر خود را به این سفره که از نعمتهای الهی مزین شده و دانشگاهی که آن را آقا امام زمان(عج) عهدهدار است، وارد کنید و به اندازه توان خود از آن بهرهمند شوید.
با دعایی که همیشه از دل و با تمام وجود شما برخیزد، سخنم را به پایان میرسانم:
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی(عج) خمینی را نگهدار
منبع: اداره هنری، اسناد و انتشارات بنیاد شهید و امور ایثارگران استان مرکزی